بخش شانزدهم بحث مکتوب بین دکتر تقوی و حجت‌الاسلام حسینیان

بخش شانزدهم بحث مکتوب بین دکتر تقوی و حجت‌الاسلام حسینیان


بخش شانزدهم بحث مکتوب بین دکتر تقوی و حجت‌الاسلام حسینیان

به گزارش خبرنگار پژوهشکده تحول و ارتقاء علوم انسانی و اجتماعی، متن زیر بخش شانزدهم بحث مکتوب بین دکتر سیدمحمدرضا تقوی و حجت الاسلام محمدجعفر حسینیان از اعضای پژوهشکده درباره رابطه اسلام و علوم انسانی اسلامی است که در ادامه از نظر شما می گذرد:

بخش قبلی این گفت وگو را اینجا ببینید!

برداشت و تقریر بخشی از جلسه پژوهشکده تحول:

دکتر تقوی:

ویژگی های مدل علم دینی:

۱) مدل علم دینی نمی تواند مبتنی بر جبر علیّتی باشد به نحوی که اراده و اختیار را از انسان سلب نماید. بدیهی است معنای این بیان، نفی قانونمندیها و سنت های حاکم بر پدیده ها نیست. بلکه به معنای وجود اراده در انسان برای تغییر پدیده ها از وضع نامطلوب به سمت وضع مطلوب است.

۲) مدل علم دینی مبتنی بر ضرورت های فاعلی و نه ضرورت های علّی است. ضرورت های فاعلی یعنی مدل قادر باشد اراده ی خداوند در پدیدآیی و تغییر پدیده ها در مرحله ی نخست، نیز اراده ی انبیاء الهی و در مرحله ی بعد امکان ورود اراده ی انسان ها برای تغییر پدیده ها را داشته باشد. در حالی که ضرورت های علّی به معنای نفی اراده های مذکور در تغییر پدیده هاست.

۳) مدل علم دینی فقط پاسخگوی مسائل مستحدثه نیست، بلکه قدرت ایجاد حادثه را دارد. مدل علم دینی از طریق حادثه سازی (تاثیر گذاری روی محیط) به حرکت جهت می دهد.

۴) مدل علم دینی باید قدرت پیش بینی، هدایت و کنترل پدیده های در حال حرکت را داشته باشد. چون همه پدیده ها در حال حرکتند و علم دینی باید بتواند پدیده ها را در حال حرکت مطالعه نماید.

۵) مدل علم دینی باید بتواند علاوه بر عدم تکیه بر کیفیت ثابت (هم جهان فیزیکی و هم جهان انسانی) پذیرای یک عامل دیگر باشد که از عالم غیب وارد می شود که ما نمی توانیم به آن تعین بدهیم. بنابراین مدل علم دینی نه متعین صرف است و نه عدم تعین صرف دارد. بلکه دربردارنده ی دو عامل تعینی و یک عامل نامتعین است. مدلی که این عامل نامتعین را در نظر نگیرد و نتواند قدرت پیش بینی و گنترل پدیده ها را داشته باشد مدل علم دینی نیست. در مدل های علم رایج، هم عوامل و هم منتجه ی آن باید متعین باشند. اما اگر بخواهیم جریان دین و یا اراده ی الهی را در مدل وارد کنیم باید یک عامل عدم تعین را بپذیریم. در اینجا یک باور عمل می کند و منطق ما باید ملاحظه این عامل را داشته باشد.

۶) مدل علم دینی باید یک جریان متقوم از عقل و تجربه و وحی را ارائه نماید و در تمام شرایط باید این سه عامل (یک عامل عدم تعین و دو عامل تعینی) حضور داشته باشند. با توجه به این که هیچ یک از مدل های رایج علم دارای این خصوصیات نیستند پس ما باید منطق جدیدی با این ویژگی ها را تنظیم نماییم. مدلی که بتواند در عمل کارآیی خود را نشان دهد، جهت آن به سمت اهداف الهی و منطق آن برتر از منطق های موجود در دنیای علم باشد.

حسینیان:

سلام علیکم و رحمة الله. جمع بندی که فرمودید خیلی جمع بندی زیبا و دقیقی بود من می خوام عرض کنم خدمتتون که ما یک ضرورت برای مدلسازی اسلامی بیان کردیم که همین مواردی بود که فرمودید نکته بعد اینکه از این ضرورت چگونه میتوانیم به اثبات ضرورت منطق تکاملی برسیم در این قسمت نیز چند مطلب لازم به به تذکر است: اول انسان ضرورتاً دارای اختیار است و اختیار به معنای تاثیر گذاری و تصرف است. دوم انسان به ضرورت وجود اختیار بایستی در برخورد با موضوعات مختلف موضع گیری داشته باشد اگر هیچ گونه موضعی از خود نداشته باشد به معنای نفی اختیار و نفی هرگونه تکلیف و ثواب و عقاب است. سوم این که موضع گیری بدون مطلق شناخت محال است، یعنی اینکه حداقل شناخت نسبت به موضوع یا پدیده لازمه هرگونه موضع‌گیری است. چهارم اینکه هرچه شناخت ما نسبت به موضوع یا پدیده بیشتر باشد موضع گیری ما در قبال آن صحیح تر و دقیق تر خواهد بود. پنجم اینکه برای شناسایی یک پدیده هزاران هزار بعد را باید شناسایی کرد چون به تعداد ارتباطاتی که این شیء با سایر اشیا عالم برقرار می کند، می ‌توان شناخت جدید نسبت به موضوع یا پدیده برقرار کرد. بنابر این با شناخت یک رابطه یا دو رابطه نمی‌توان به شناخت صحیح موضوع دستیابی پیدا کرد و از طرفی دستیابی به همه اطلاعات پیرامون یک شی برای ما ممکن نیست، حال باید چه کرد؟ پنجم اینجاست که سر و کله منطق پیدا می شود و منطق می گوید که من می توانم واقعیت پیچیده و متراکم را با قواعدی ساده سازی کنم و رعایت آن قواعد ساده را تضمین کنم؟ چه کسی در شناخت پدیده اگر آن قواعد را رعایت کند به شناخت همه جانبه پدیده دسترسی پیدا کرده است، یعنی منطق به من می‌گوید که چه اطلاعاتی را از این هزاران اطلاع پیرامون پدیده حذف کنم و چه اطلاعی را نگه دارم تا بتوانم به شناخته واقعی پدیده برسم این کار، کار منطق است منطق اساساً می تواند از بین هزاران رابطه با ساده سازی حداقل ارتباطات یک پدیده را برای من معرفی کند که اون حداقل ارتباطات نمایندگی از هزاران ارتباط و اطلاع را دارد در حقیقت منطق است که به ما می گوید اطلاعیه مهم و بایستی حفظ شود و چه اطلاعاتی قابل اغماض و گذشت هست.

حال باید ببینیم منطقه های مختلف چه قواعدی را معرفی میکنند یعنی چه اطلاعاتی را حفظ می کنند و چه اطلاعاتی را اجازه حذف می‌دهند قاعدتاً این حفظ و حذف مبتنی بر پیش فرض هایی است که ما برای دستیابی به منطق تکاملی در نظر داریم و آنها را از منابع دینی و الهی اخذ کرده‌ایم و نسبت به آنها ایمان داریم این موارد عبارتند از ۱ جهان دار امتحان است ۲ لازمه امتحان وجود اختیار است ۳ لازمه وجود اختیار وجود حرکت و شدن است ۴ لازمه حرکت و شدن وجود نظام است با این مفروضات اساسی که همه از کلیات دین گرفته شده است می ‌توان به ارزیابی منطق های موجود پرداخت و احیاناً اگر منطق های موجود قدرت به کارگیری پیش فرض های اخذ شده از دین را ندارند به ساخت منطق جدیدی که توانایی رعایت پیش فرض های دینی را داشته باشد روی آورد.

به عنوان مثال من از ملاحظه منطق ارسطویی آغاز می کنم آیا این منطق قدرت ملاحظه پیش فرض های اخذ شده از کلیات دین را در ملاحظه پدیده ها دارد یا ندارد اگر داشته باشد ما مشکلی در به کارگیری آن منطق نخواهیم داشت.

در اینجا تکمیلی بر پیش فرض های اخذ شده از دین اضافه می کنم و آن اینکه منطق مطلوب علاوه بر موارد ذکر شده بایستی قدرت ملاحظه جهت را در مطالعه و شناخت پدیده داشته باشد.

حال به بررسی منطق ارسطو می پردازیم ۱ منطق ارسطو به ما می‌گوید که اعراض اهمیتی ندارند و میتوان از آن صرف نظر کرد و تنها باید اطلاعات مربوط به ذات موضوع یا پدیده را شناسایی کرد ۲ این منطق با مفاهیم ذات گرایانه و با روش کلی و مصداق و به صو رت جنس و فصل فصل موضوعات را شناسایی میکند ۳ مفاهیم اصلی این منطق عضویت و عدم عضویت است و قدرت ملاحظه تدریج را ندارد ۴ یعنی منطق ارسطویی مفاهیم ثابت و مطلق را ارائه کرده که قابلیت صدق احکام کلی بر مصادیق انتزاع شده از زمان و مکان را ایجاد می‌کند به تعبیر دیگر این منطق ابتداً موضوع را از زمان و مکان خود جدا کرده و نسبت به ذات ثابت حکم می کند.

اشکالات منطق ارسطویی

و اما اشکالات این منطق روشن است اولاً توان حکایت گری از از موضوع متغیر را ندارد به تعبیر دیگر چون موضوع را از زمان و مکان خودش جدا می کند می‌تواند به صورت منطقی کل متغیر را شناسایی نماید در حالیکه موضوعات و پدیده ها در عینیت همه در حال تغییر و در حال تکامل میباشند ۲ این منطق به دلیل انتزاع زمان و مکان از پدیده قدرت جریان جهت را در پدیده نخواهد داشت. ما انشاءالله بایستی بتوانیم موارد فوق را که شامل پیش فرض های اخذ شده از کلیات دین است در همه منطق ها ملاحظه کرده و سپس نسبت به کارگیری آن یا عدم به کارگیری آن در شناسایی صحیح پدیده اقدام نماییم تاکنون به این نتیجه رسیدیم که منطق ارسطویی نمی تواند منطق مناسبی برای دینی شدن شناخت پدیده باشد.

تقوی: تشکر صمیمانه بخاطر قبول زحمت. انشاالله این روش سریعتر جواب می دهد. خداوند به عمرتان برکت بسیار دهد.

انشاءالله دوستان و همکاران محترم هم پرسش هایشان را بفرمایند. مطالب مرتبط را هم بفرمایند تا جناب دکتر زاهد هم کسی را مامور جمع و تنظیم و دسته بندی مطالب نمایند. همین جا هم از زحمات جناب دکتر زاهد در ویراستاری جلسات پیاده شده سالهای ۹۲ تا ۹۸ که کار بسیار پرزحمتی هست تشکر می کنیم.

حسینیان

تبیین های لازم برای ورود به منطق تکاملی

واقعیت چیست؟ چرا انسان در شناخت واقعیت مسئولیت دارد؟ چگونه می توان به واقعیت ورود کرد تا به حداکثر ادراک صائب دست یافت؟ چرا برای ورود به واقعیت باید روشمند و مدل مند ورود کرد؟ و بالاخره چگونه می توان به این مدل و منطق دست یافت؟

 الف) ضرورت برخورد فعال (کنشگرانه و مسئولانه) انسان با نشئه ی مادی حیات:

اول: انسان ضرورتاً دارای اختیار است و اختیار به معنای تاثیر گذاری و تصرف است. دوم: انسان به ضرورت وجود اختیار باید در برخورد با موضوعات مختلف موضع گیری داشته باشد و عدم موضع گیری  به معنای نفی اختیار و نفی هرگونه تکلیف و ثواب و عقاب است. سوم: این که موضع گیری بدون مطلق شناخت محال است. چهارم: هرچه شناخت ما نسبت به موضوع یا پدیده بیشتر باشد موضع گیری ما در قبال آن صحیح تر و دقیق تر خواهد بود. پنجم: با توجه به داده های بسیار برای شناخت، چگونه می توان عوامل اصلی را شناسایی کرد؟  پنجم: منطق به ما می‌گوید که چه اطلاعاتی را برای شناخت پدیده باید حذف کنم و چه اطلاعاتی را باید نگه داشت؟

ششم: منطق مطلوب، منطقی است که قدرت ملاحظه جهت را در مطالعه و شناخت پدیده داشته باشد. جهت را وظیفه  بندگی خداوند برای انسان تعریف می کنیم «اَلْعُبودِیَّةُ جَوْهَرَةٌ کنْهُهَا الرُّبوبِیَّةُ».

ب) دلالت های منطق (دین) برای دستیابی به مولفه های اصلی پدیده ها:

اول: جهان دار امتحان است. دوم: لازمه امتحان وجود اختیار است. سوم: لازمه وجود اختیار وجود حرکت و شدن است. چهارم: لازمه حرکت و شدن وجود نظام است.

ج) با این مفروضات اساسی که همه از کلیات دین گرفته شده است به بررسی منطق ارسطو می پردازیم:

اول: در منطق ارسطو اعراض اهمیتی ندارند و میتوان از آن صرف نظر کرد و تنها باید اطلاعات مربوط به ذات موضوع یا پدیده را شناسایی کرد. دوم: این منطق با روش کلی و مصداق و به صو رت جنس و فصل، موضوعات را شناسایی می کند. سوم: مفاهیم اصلی این منطق، عضویت و عدم عضویت است و قدرت ملاحظه تدریج را ندارد. چهارم: منطق ارسطو، مفاهیم ثابت و مطلق را که قابلیت صدق احکام کلی بر مصادیق انتزاع شده از زمان و مکان را ایجاد می‌کند مطرح می کند. به تعبیر دیگر این منطق ابتدئاً موضوع را از زمان و مکان خود جدا کرده و نسبت به ذات ثابت حکم می کند.

د) اشکالات منطق ارسطو:

اول: توان حکایتگری از موضوع متغیر را ندارد چون موضوع را از زمان و مکان خودش جدا می کند. دوم: نمی‌تواند به صورت منطقی کل متغیر را شناسایی نماید در حالیکه موضوعات و پدیده ها در عینیت همه در حال تغییر و در حال تکامل می باشند. سوم: این منطق به دلیل انتزاع زمان و مکان از پدیده، قدرت تحلیل جریان جهت در پدیده را ندارد. نتیجه آن که منطق ارسطویی نمی تواند اهداف دینی را محقق نماید.

تقوی:

جایگاه حس و عقل و قلب

در ابتدای متولد شدن کودک چیزی نمی داند (و خدا شما را از بطن مادران بیرون آورد در حالی که هیچ نمی‌دانستید و به شما گوش و چشم و قلب اعطا کرد تا مگر (دانا شوید و) شکر (این نعمتها) به جای آرید (نحل:۷۸). سپس حواس ظاهری بکار می افتند و فعال می شوند. متعاقب آن حواس باطنی (متخیله، وهمیه و حافظه) فعال می شوند. سپس عقل انسانی مراحل رشد خود را می گذراند تا به بلوغ خود برسد. علی الظاهر همه این مراحل را طی نمی کنند. به صورت روال عادی، پس از این مرحله است که فرد زمینه رشد ادراک شهودی (ذوقی یا عرفانی) را می یابد.

البته طی این مراحل می تواند به دو صورت دیگر هم شکل گیرد. نخست آن که کسی مشمول عنایات الهی گردد و به دریافت های شهودی (عرفانی) نائل آید. قانونمندی مسیر عنایات خاص الهی، بر ما انسانها پوشیده است و لذا قابل برنامه ریزی نیست. دوم: طی مراحل عرفان بدون طی مراحل عقلی (عرفان نظری) و این مسیری است که علمای اخلاق توصیه نمی کنند. اینها افرادی هستند که بر اساس علاقه به حالات عرفانی وارد این مسیر می شوند و چون بر مبنای استواری حرکت نمی کنند احتمال انحراف شان زیاد می شود. مخلص کلام آن که طی مراحل حسی، عقلی و قلبی گرچه که از یک نظر همه به هم وابسته و جدایی ناپذیرند اما از منظری دیگری (از منظر وجه غالبشان) در امتداد هم به کمال می رسند.  هستند. به نظر می رسد بس از سن تکلیف٬ قلب هدایتگر عقل و عقل هدایتگر حس می باشد.

بر این اساس تفسیر «پای استدلالیان چوبین بود» متفاوت می شود. منظور مولانا در اینجا فقدان توجه به عقل نیست. مولانا که خود استاد بزرگ این مسیر است بخوبی می داند که کسانی که ظرف عقل را پرنکرده وارد عرفان شده اند زیر پایشان سست است. بنابراین قطعاً جایگاه عقل را بسیار بالا می داند. لذا وقتی می گوید «پای استدلالیان چوبین بود» قصد تخطئه عقل را ندارد بلکه می خواهد به اهل مشاء بگوید که احسنت که به مرحله عقل رسیدید اما در این مرحله متوقف نشوید. «تعالوا تعالوا» بالاتر بیایید و بالاتر بیایید تا بفهمید که بالاتر هم هنوز خبرهایی هست که اهل عقل بدان نرسیده اند. علی الظاهر تمام تلاش ابن سینا در ابتدا و مخصوصاً ملاصدرا برای استدلالی نمودن عرفان برای این بود که بتوانند به شکل استدلالی، مشائیون را متقاعد کنند که باید به سمت بالاتر حرکت نمایند وگرنه عرفا، نیازی به این استدلالات ندارند چون از این مرحله (عقل) عبور کرده اند.

در نظر داشته باشید حس و عقل و قلب در تعامل با هم عمل می نمایند. لیکن وقتی کودک در مرحله حسی است عقل و قلب هم دارد لیکن وجه غالب حس است. وقتی در مرحله عقل است حس و قلب هم وجود دارد لیکن وجه غالب عقل است و قس علیهذا.  مرحله حس را همه طی می کنند. اما عقل مرحله عظیمی است. افراد به نسبت ظرفیت خود مراتبی از عقل را طی می کنند و غالب افراد نمی توانند آن را به اتمام برساند. این بشر ظرفیت های عظیمی دارد. بروز ظرفیت های عظیم در انسان از جایی شروع می شود که دین وظیفه را از دوش انسان ها بر می دارد. اما آنها که حقیقت را دریافته و سعادت یافته اند موضوع را رها نمی کنند. زحمات و سختی های فراوان را به جان می خرند و به قابلیت های عظیم می رسند. این ظرفیت ها را مولانا چنین توصیف می کند:

از جمادی مُردم و نامی شدم                                    و ز نـــما مُردم به حیـــــوان ســــر زدم

مردم از حیـوانی و آدم شــدم                                           پس چه ترسم؟ کی ز مُردن کم شدم؟

حمــــلۀ دیــــگر بمـیرم از بشر                              تا بــــــــر آرم از مـــــــلایــــک بال و پـر

و ز ملک هم بایدم جَستن زجو                                   کُــــلُّ شَــــی ءٍ هـــالِـــکٌ إِلا وجـــــهَهُ

بار دیــــگر از مــلک قربان شوم                              آنـــچه انــــدر وهــــم نــــاید آن شـوم

مولانا در مسیر رشد انسان، عقل با آن عظمت را پای چوبین می داند. حتما مولانا بیش از هر کسی قدر و منزلت عقل را می داند اما می گوید که انسان می تواتد این ظرفیت را پر نماید و به دنبال مراتب دیگر کمال بگردد. در ادامه کمی در خصوص این ظرفیت بحث می شود.

یکی از ظرفیت های ادراکی مهم در انسان «قلب» است. رشد جنبه ی ادراکی قلب٬ به انسان این امکان را می دهد که به لایه های عمیق تری از پدیده ها ورود نماید. انتظار از علوم انسانی رایج برای این که بتوانند پدیده هایی را تحلیل کنند که نیازمند نفوذ به عمق بیشتری از رویه و واقعیت مشهود آنهاست، چندان واقع بینانه نیست و تحول در علوم انسانی هم به معنای ادراک همان میزان از عمقی که دیگران به آن رسیده اند نیست.  دو دیگر آن که اگر قرار نبود انسان به این مقدار از عمق قضایا دست یابد طرح و نشانه و آدرس دادن دین به این امور به بهانه های مختلف کاری عبث می نمود و اتفاقاً فلاسفه نشان می دهند که از حکیم علی الاطلاق کار عبث ساخته نیست.

به جهت اطاله ی کلام به این مقدار بسنده می شود اما واقعیت انسانی که مکتب به دنبال آن است و نشان هم داده است که می تواند آن را عملی نماید بسیار گسترده تر از این مقدار است. گرچه فیلسوفان متاله، بیش از سایر علوم به تبیین این گونه امور پرداخته اند اما بعید به نظر می رسد ظرف فلسفه، یا هر ظرف دیگری، قادر به تبیین این اسرار به تنهایی باشد. اینجاست که تعامل ظرفیت های مختلف انسان برای تبیین پیچیدگی های نفس انسانی می تواند به خدمت آید. نمونه هایی از ظرفیت قلب را می توان در جدول شماره ۱ ملاحظه نمود:

جدول یک- احصاء عملکردهای قلب*

جایگاه اثربذیری از عالم غیب/ جایگاه اراده، نیت، قصد، گرایش و انگیزه/ جایگاه الهام و اشراق، وسوسه/  جایگاه فراشناخت‌ها/ جایگاه عواطف/ جایگاه فراهیجان‌ها/ جایگاه طلب و درخواست از عوالم غیب ماهیت یا چیستی
الهی/ شیطانی/  مثبت: فضیلت‌ها/ منفی: رذیلت ها ابعاد
دریافت تأثرات از عوالم غیب یا دستگاه ابلیس/  انتخاب، تصمیم، پیشرانی، تهذیب/  بصیرت زایی، مکاشفه، جذب بینش های غیبی/ خطاهای شناختی و خطاهای محاسباتی/  ادراک کلیات/تنظیم راهبردها/ گرایش ها/ نگرانی از نگرانی/  درد، لذت، عشق، ، میل، حب، بغض، غرور، کینه، منیت، حسد ُ/ عجب/ دلبستگی ها، تعلقات، آرزوها/ تاثیرگذاری بر روی انتخاب هیجانات درست/غلط/  دعا، طلب، استغاثه، درخواست از عوالم غیب/

صیانت یا بریدن از ارتباط با عوامل غیب با محوریت اراده

 

 

عملکرد ها

از طریق تجلی بر قلوب مستعد/  تصور، تصدیق، قصد و تصمیم/ عمل/ بصیرت افزایی/ درک کلام حکمی امام معصوم (ع)/ انتخاب راهبردهای فردویژه بر اساس دانش و تجارب فراشناختی/ از طریق عملکرد بهینه، افراطی و یا تفریطی/ بر اساس دانش و تجارب فراهیجانی/  طلب از فقیر و اعطاء از غنی  

مکانیسم‌ها

(چگونگی)

نیاز (فقر) انسان و فیض بخشی خداوند/  طمع بهشت/ ترس از جهنم

عبودیت بر مبنای احرار و آزادگی/  مبتلا نشدن به عقل خود بنیاد یا سکولار/ اصلاح راهبردها بر اساس  باز ارزیابی از عملکرد بدیده ها/ علامت دهی غیر مستقیم از این که امور در مسیر درست یا غلط هستند/ نیاز انسان برای اشراف بر عملکرد هیجانی/ باز ارزیابی و اصلاح هیجانات/ نیاز به استکمال نفس/ سنخیت با عوالم ربانی

 

 

چرایی؟

نیت/ از طریق خواست، اراده و طلب انسان/  تهذیب قوه ی خیال/ تهذیب نفس/ مراقبه نفس/ توبه/ تخلیه/ تحلیه/تجلیه/ فرآیند مداری/ قبض و بسط بذیرش/ جبران افراطی/ فرانگرانی/ فراحافظه/ همجوشی فکر و عمل/ همجوشی یا گسلش افکار/ راهبردهای هیجانی/ سرکوب/انکار/ احتناب تحربه ای/  راهبردهای فراهیجانی/ انتخاب راهبردهای مفید مثل بذیرش واقعیت/ برهیز از اجتناب تجربه ای و یا راهبردهای آسیب زا مثل خودکشی /قمار/ فعالیت های برخطر/ انکار/ سرکوب / توکل/ حفظ و تداوم ارتباط با عوالم غیب  

 

راهبردها

ایمان، یقین/ راهنمایی انسان/  رشد و تعالی انسان/  اشراف بر قضایای مادی/ سنخیت با اولیاء الهی/ بازگشت  به مسیر اصلی /کمک به اصلاح حرکت در مسیر درست (حق)/ بیماری یا سلامت/ دریافت راهنمایی های کلیدی در سراسر زندگی/ تضمین حرکت درست برای انسان/ سلامتی/ بیماری  

آثار و پیامدها

در مرتبه ای والاتر از حس و عقل/ در ارتباط متقابل با حس و عقل از یک طرف و محیط و ژنتیک از طرف دیگر/ تمام عملکرد نفس، مراحل رشدی نفس،  در یک داد و ستد دائمی با محیط بیرون شکل می گیرند/ بالادست مولفه های شناختی/ راهبر دریافت های شناختی و نحوه ی مقابله با آنها/  ارتباط با سایر مکانیزم های فیزیولوژیک/ نورولوژیک/ اختلالات روان شناختی/ اختلالات روان- تنی و یا سلامتی/  ارتباط با سایر مکانیزم های روان شناختی و  عوامل محیطی/ تنظیم ارتباط با خود/اجتماع/ طبیعت/ خدا  

 

روابط

 

  • در این جدول عملکردهای قلب عمدتاً در ابعاد مثبت دیده شده اند. این عملکردها می توانند در ابعاد منفی (مثل رذیلت ها) نیز بروز و ظهور نمایند.

 

همچنین چرایی٬ چیستی و چگونگی حس٬ عقل و قلب را از دو منظر الهی و الحادی را به صورت بیشنهادی در جدول ۲ و ۳ ملاحظه می کنید:

جدول ۲- چرایی٬ چیستی و چگونگی٬ حس٬ عقل و قلب از منظر الهی

چیستی قلب در دیدگاه الهی = جایگاه اثربذیری از عالم غیب. عبودیت بر مبنای احرار و آزادگان

چیستی ذهن در دیدگاه الهی = ابزاری برای تشخیص سره از ناسره از طریق راهنمایی انبیاء الهی

چیستی حس در دیدگاه الهی = ابزار استفاده برای ادراک رویین ترین ابعاد حیات طیبه

چرایی قلب در دیدگاه الهی = نیاز (فقر) انسان و فیض بخشی خداوند. رشد و تعالی انسان.

چرایی ذهن در دیدگاه الهی = اتمام حجت برای دستیابی به حقیقت

چرایی حس در دیدگاه الهی =بایه ای ترین  ابزار ضروری ادراک

چگونگی قلب در دیدگاه الهی = در مرتبه بالاتر ازحس و عقل. در ارتباط متقابل با حس و عقل از یک طرف و محیط و ژنتیک از طرف دیگر

چگونگی ذهن در دیدگاه الهی = بر اساس نظامواره ی منطقی با حجیت دینی

چگونگی حس در دیدگاه الهی = از طریق تعامل با عقل و قلب. بذیرش ولایت عقل و قلب از طریق همراستایی با آن دو.

جدول ۳- چرایی٬ چیستی و چگونگی٬ حس٬ عقل و قلب از منظر الحادی

چیستی قلب در دیدگاه الحادی = جایگاه اثربذیری از دستگاه ابلیس. عبودیت  در برابر دستگاه ابلیس

چیستی ذهن در دیدگاه الحادی = ابزاری برای تشخیص منافع فردی و گروهی

چیستی حس در دیدگاه الحادی = ابزار استفاده برای ادراک رویین ترین ابعاد حیات مادی

چرایی قلب در دیدگاه الحادی = احساس بی نیازی و غنای انسان. رشد جنبه های غیر الهی انسان.

چرایی ذهن در دیدگاه الحادی = سوبژکتیویسم

چرایی حس در دیدگاه الحادی = بایه ای ترین  ابزار برای ملاک صحت

چگونگی قلب در دیدگاه الحادی = در مرتبه پایین تر از حس و عقل. در ارتباط متقابل با حس و عقل از یک طرف و محیط و ژنتیک از طرف دیگر

چگونگی ذهن در دیدگاه الحادی = بر اساس نظامواره ی  منطبق با حجیت تجربه مادی

چگونگی حس در دیدگاه الحادی = از طریق تعامل با عقل و قلب. بذیرش ولایت کفر از طریق همراستایی با آن دو.

 تعامل حس و عقل و قلب با تأکید بر قابلیت های قلب

در واقع هر سه قوه حس و عقل و قلب قابلیت ضرب شدن در خودشان را دارند و یا از هم تاثیر می پذیرند. اگر تعامل را در همین حد متوقف کنیم بحث تمام نیست. چون تعاملات در همین حد متوقف نمی شوند. حس و عقل و قلب هم از خودشان تاثیر می پذیرند و هم از یکدیگر. تعاملات متناوب، دائماً و بی وقفه بین سه مولفه در جریان است. تمام این تعاملات در درون نفس ناطقه که بسیط و مجرد است اتفاق می افتد و برآیندی را نتیجه می دهد. این منتجه حتماً باید از محوری برخواسته باشد که می تواند اراده، قلب، نفس، عقل و یا روح باشد. این واژه ها نیازمند تعریف هستند و بعضاً به جای هم، هم بکار رفته اند.

کمی به بحث تعاریف ورود می کنیم. عقل را می توان به معنی اعم آن فرض کنیم (دیدگاه آیت الله جوادی آملی که ایشان عقل را به معنی شامل آن (عقل تجربی، عقل نیمه تجریدی، عقل تجریدی و عقل ذوقی/شهودی) می دانند. عقل به این معنی هر سه مولفه حس و عقل و قلب را در بر دارد. اینجاست که عقل و قلب حتا می توانند به جای هم، هم بکار برده شوند. عقل به معنی اختصاصی آن عقلی ویژه تر است و ظرفیتی است که مفهوم (به شکل عینی یا مجرد) را می فهمد قدرت محاسبه، تحلیل، تجزیه و ترکیب و … را دارد. عقل معاد و یا عقل معاش یحتمل در این طبقه قرار می گیرد. این عقل چنانچه خودبنیاد شود (یعنی معیار صحتش خودش باشد) همانی است که نفس یا شخصیت سکولار را نتیجه می دهد.

روح را وجود لطیف غیرمادی تعریف می کنیم که در مسیر جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء در مقطعی از دوران جنینی به جنین می پیوندد و همانی است که خداوند آن را به خود نسبت می دهد نه به این معنا که جزئی از وجود خداوند است که به جنین می پیوندد بلکه به این مفهوم که شانیتی دارد که بر وزان شانیت الهی است. ماحصل بحث این که قلب را می توان ظرفیتی دانست که قبلاً جد و جهدی برای تعریف آن انجام گرفت. نه این که قلب مستقل از مولفه های دیگر مثل حس و عقل قابل تعریف باشد بلکه برای تفاهم چنین فرض می کنیم. به نظر راقم قلب به این معنی وجود و گستره ای بس عظیم دارد که شاید آنچه در جدول فوق آورده شده است بخشی باشد که تا کنون به آن دست یافته باشیم و الله اعلم نسبت به ظرفیت چنین وجودی.

به نظر می رسد آنجا که تمایز انسان از مادون انسان را به عقل نسبت می دهیم علی القاعده نباید منظور عقل به مفهوم اختصاصی آن باشد. بلکه به نظر می رسد باید به مفهوم شامل آن باشد که عقل ذوقی/شهودی و یا همان قلب را هم در بر بگیرد. چون با این تعریف از قلب، قلب ظرفیتی به مراتب بالاتر از عقل به مفهوم اختصاصی خود می یابد و وعاء قلب نمی تواند در وعاء عقل جای گیرد. نوع دیگری هم می توان به قلب نگریست و برای آن شمول بالاتری قائل شد و ان این که قلب را برابر با نفس ناطقه انسانی دانست. نفس ناطقه چیست؟ نفس ناطقه همان نفس بسیط و مجرد انسانی است که حاوی جسم مادی، بدن مثالی و روح است و این همان وجود یکپارچه و بسیط انسانی است. بدن مثالی چیست؟ بدنی است که عیناً بر وزان جسم مادی انسان است لیکن متشکل از عنصر لطیف غیر مادی است و این همانی است که در لحظه ی مرگ از جسم مادی که فلاسفه آن را گنداله و یا تفاله بدن می دانند جدا می شود و در قبر گذاشته می شود. از این لحظه به بعد عالَم برزخ انسان شروع می شود و انسان با این بدن مثالی به عالم قیامت (که برزخ هم جزئی از آن است) به حیات ابدی خود که دیگر هیچگاه مرگی او را فرا نمی گیرد، ورود می کند).

 

حسینیان: سلام علیکم و رحمة الله. یکی از محورهای اساسی در بحث منطق تکاملی وظائف منطق ها است. سه دسته وظیفه برای منطق قابل تصور است: وظیفه اصلی وظیفه فرعی و وظیفه تبعی. وظیفه اصلی وظیفه اصلی منطق طبقه بندی اطلاعات است هر هر کجا که نیاز به منطق باشد باید به طبقه بندی اطلاعات برسیم یعنی اطلاعات موجود با ابزاری دسته بندی و طبقه بندی می شوند در این طبقه بندی اطلاعات ظرفیت هر اطلاع در جایگاه آن اطلاع قابل بررسی است یعنی اطلاعات در یک نظام فکری در یک ردیف و در یک منزلت نیستند بلکه هر اطلاع دارای وزن مخصوصی است که اگر متناسب با وزن آن در منزلت خود قرار نگیرد ارزش واقعی خود را از دست می دهد بنابراین هر اطلاع دارای وزن خاص یعنی ارزش خاصی است و طبقه بندی اطلاعات که وظیفه اصلی منطق است.

باید بر اساس پیش فرض های منطق اطلاعات را طبقه بندی نماید یعنی هر اطلاع متناسب با ارزش آن و وزن خاصی که دارد در منزلت خاصی در منطق قرار می گیرد به عبارت دیگر ر بعضی اطلاعات در منزلت محوری هستند و بعضی اطلاعات در منزلت تصرفی و بعضی در منزلت تبعی جای اینها اگر عوض شود نتیجه معکوس خواهد داشت بنابراین منطق ها بار ارزشی مفاهیم را تعیین می کنند و از این رو به مفاهیم جهت می دهند ۲ وظائف فرعی برای منطق ها عبارت است از از اول ارتقاء سرعت فهم تفهیم و تفاهم اطلاعات دوم ارتقاء دقت در فهم هم و تفهیم و تفاهم اطلاعات سوم ارتقاء تاثیر و کارآمدی فهم تفهیم و تفاهم اطلاعات ۳ وظیفه تبعی منطق ها در یک کلمه وظیفه تبعی منطق در جامعه ایجاد توسعه هماهنگی عقلانیت اجتماعی حول محور ولی جامعه می باشد که این کار از نتایج و آثار همان طبقه بندی اطلاعات متناسب با نظام ارزشی جامعه هست. وحدت اجتماعی در مرتبه عقلانیت مرهون تکامل منطقی است که این وظیفه را بر عهده دارد اگر می بینیم که در جامعه ما دوگانگی بین جریانات سیاسی یا فرهنگی و یا اقتصادی وجود دارد و بعضی در این طیف و بعضی در طیف مقابل حرکت می کنند به دلیل نبود منطقی است که بتواند در سطح کلان جامعه عقلانیت آن جامعه را به وحدت برساند در واقع دوگانگی بین تصمیم گیریهای اجتماعی به دلیل دوگانگی در فهم و منطق جامعه می باشد یک دسته و یک طیف استدلال می آورند که بایستی در همه موارد وابسته به کشورهایی بود که تکنولوژی برتر اختیار آنهاست و لذا دائم دم از وابستگی می زند دیدگاه مقابل به گونه‌ای متفاوت از طیف اول حرکت می کند و قائل است که بایستی بر اساس الگوها و نظریه‌های  بومی و متناسب با شرایط اقلیمی و فرهنگ و معارف دینی حرکت کرد.

پرسش از اساتید اهل نظر:

در پی جلسه پژوهشکده تحول در ۲۵ مرداد ۱۴۰۰، موضوعی طرح شد که فقهاء عظام، تعارض بین نقل و عقل و …. را از طریق فرمولهایی که وجود دارد، حل می نمایند. این فرمولها عمدتاً ارائه ی تعارض به عقل انسان است تا عقل وجهی را ترجیح دهد. ضمن احترام به نظرات تخصصی فقهاء عظام، که در پی سالها تامل و تلاش صادقانه به دست آمده است آیا ممکن است، به راه حل دیگری اندیشید (تاکید می کنم که این یک پرسش است و نه یک ایراد تخصصی).

آیا ممکن است راه حل موجود «حل تعارضات»، با توجه به بخشی از واقعیات باشد. آیا ممکن است حل واقعی تعارضات در تغییر و ارتقاء نگاه فقیه نهفته باشد. یعنی عالَم را باید به گونه ای تعریف نماییم که کمترین تعارض در آن باشد. یعنی با نگاه کل نگرانه و سیستمی دین را ببینیم. یعنی، اهل نظر لازم باشد به لایه های عمیق تری از دین دست یابند که بین عقل و نقل و … تعارضی نباشد. چون در اصل عالَم که تعارضی نیست. پس جایی که تعارض یافت می شود علی القاعده به این معنی است که تبیین ما از کل، دچار ضعف هست. اما راه حلِّ آن این نیست که با همان سطح منطق، تعارض را حل نماییم. بلکه حلِّ ریشه ای آن این است که در یک فضای منطق بالاتری مساله را حل نماییم. یعنی کل را ارتقاء ببخشیم. چه بسا به یک معنا تفاوت بحث فقه خرد و فقه کلان (فقه اکبر یا فقه سرپرستی و حکومتی)، در همین نکته نهفته باشد.

حسینیان:

سلام علیکم و رحمة الله. فرمایش شما کاملاً صحیح است به این معنا که با توجه به رویکردهای کل گرایانه تکاملی می‌توان رویکرد جدیدی به فهم کتاب و سنت ت داشته باشیم و با این نگاه احکام کلان و توسعه را از دین استخراج نماییم با توجه به اینکه فقهای عظام موضوعات مبتلا به آنها نوع ن موضوعات خرد بوده است دستیابی به مسائل و موضوعات و احکام کلان موضوعات همچنین احکام توسعه نیازمند تحول اساسی در مبانی علم استناد یا همان علم اصول می باشد که ما از آن به علم اصول احکام حکومتی نام می بریم احکام کلان و احکام توسعه مربوطه به نظام اجتماعی می باشد اما مسائل و موضوعات خرد مربوط به احکام مکلفین و دستورالعملهای روزمره زندگی افراد است که با همان منطق انتزاع قابل دسترسی می باشد یعنی مکلف تنها بایستی حکم کلی را بر مصداق تطبیق دهد و همین کفایت از انجام تکلیف می نماید اما احکام کلان و احکام توسعه مربوط به دولت و حاکمان نظام است در احکام کلان نسبت بین موضوعات ملاحظه می شود مثلاً در نسبت بین کشاورزی و صنعت  و خدمات کدام را بایستی اولویت داد و اولویت آن چگونه از احکام شرعی استخراج می شود یا اینکه در چه شرایطی با کدام کشور بایستی در صلح و یا جنگ باشیم مسائلی از این قبیل می ‌تواند موضوعات مبتلابه فقیه را در سطح کلان و توسعه معین نماید البته احکام توسعه و کلان بسیار تاثیر گذار است در احکام خرد چون احکام توسعه و کلان به منزله  جهت گیری و راهبرد اساسی  هدایت جامعه می باشد.

البته گاهی در فرمایشات بزرگان صحبت از فقه اکبر می شود که منظور از  فقه اکبر در دیدگاه آنان فقه عرفان است در حالیکه مادر در تقسیم لایه های اجتماعی و حضور فقه در این لایه ها در بالاترین لایه که جهت گیری کل نظام تعریف می شود آن را فقه توسعه می نامیم یعنی فقهی که استراتژی حرکت نظام را تبیین می‌کند و اما لایه دوم لایه ای است که نسبت بین موضوعات کلان اجتماعی بایستی برقرار شود و اولویت گذاری در تخصیص بودجه اینجا نیز فقه کلان بایستی کلیات آن را تبیین کند و اولویت ها را از نظر شارع مقدس بیان نماید بنابراین در یک لایه ما فقه جهت داریم آنجا که مسیر حرکت بایستی مستند به دستورالعمل های دینی باشد در یک لایه فقه مقومات که در آن بایستی نسبت بین اولویت ها و تخصیص ها را مشخص نمود در سطح سوم بایستی به فقه خرد که نازل ترین مرتبه جریان فقط در جامعه می باشد توجه کرد به صورت طبیعی لایه سوم بسیار متاثر از لایه دوم لایه دوم متاثر از لایه اول که فقط جهت است می باشد.

تقوی: انشاءالله. هر چه زودتر اجماعی در خصوص بینش مهمی که می فرمایید در جامعه علمی پدید آید و همه از برکات آن بهره مند شوند. بنده هم به پاسخ پرسشم رسیدم.

جناب حاج آقای حسینیان مستحضرید این هفته ها در خصوص منطق تکاملی و روش شناسی آن زیاد صحبت می کنیم و به روش شناسی این منطق می پردازیم. البته در خصوص ضرورت منطق تکاملی و نقد منطق ارسطویی و منطق سیستمی هم صحبت می کنیم. اما چیزی که لازم است در مورد آن بیشتر بحث کنیم بحث توجیه این منطق مخصوصاً از منظر انسان شناسی، معرفت شناسی و هستی شناسی اسلامی است. یعنی بتوانیم علاوه بر تفوق این منطق بر منطق های قبلی، نشان دهیم که این منطق از دل دین برخاسته است و لذا هر وقت صحبت از علم دینی می شود این منطق هم جای خود را حداقل در بین علاقمندان به علوم انسانی اسلامی باز کرده باشد. بنظرم در ادبیات نوشتاری  این منطق جایش خالی است. لذا اگر ممکن است در خصوص توجیه منطق تکاملی از منظر انسان شناسی، معرفت شناسی و هستی شناسی اسلامی مطالبی بفرمایید. تشکر.

پیرو بحث جلسه گذشته پیرامون بازسازی مطالبی که قبلاً در سایت داشتیم. پیشنهاد می کنم متن فوق در صورت تصویب شورای پژوهشی به صورت یک کتابچه (حدوداً ۱۰۰ صفحه ای) صفحه آرایی شود و در سایت پژوهشکده گذاشته شود. مطالب حاج آقا مفید و بنده هم نقش مستشکل و خبرنگار دارم تا حاج آقا بیشتر بفرمایند.

حسینیان: در محضر استاد بزرگوار جناب دکتر تقوی عزیز البته درس پس می دهم هم امیدوارم که اخلاص  شما سبب شود خدای متعال عنایت ویژه‌ای بفرماید و در این میدان نبرد در کنار شما و دوستان عزیز بتوانیم از اسلام عزتمند و والا دفاع کنیم قطعاً دفاع از دین و نظام اسلامی منزلتی است که به سادگی برای کسی مهیا نخواهد شد دفاع از دین منزلت اولیا و انبیا و بالاتر از همه منزلت حضرت سید شهدا ارواحنا له الفداء است.

در باب سوالی که مطرح فرمودید یه نکته را به صورت مقدمه عرض می کنم و آن اینکه هستی شناسی انسان شناسی و معرفت شناسی قبل منطق و بعد منطق حتماً متفاوت است ما وقتی که منطق را به دست می آوریم با کمک این منطق بایستی به سراغ آیات و روایات و منابع دینی رفته و محتوای مجموعه نظام فکری خود را اعم از مباحث هستی شناسانه انسان شناسانه و معرفت شناسانه را از منابع دین اخذ نمایم لیزا هرگاه صحبت از هستی شناسی و انسان شناسی و معرفت شناسی می شود ما اساساً بدون نگاه دین  نمی توانیم نسبت به به آنها نظر دهیم.

بنابراین در نگاه بعد از منطق هم فلسفه ما و هم عرفان یا به تعبیر جنابعالی هم فقه اکبر و هم فقه اصغر بایستی در پرتو آیات و روایات دینی استنباط شود لذا در دیدگاه ما آنچه که بعد منطق برای ما به صورت معرفت حاصل می شود بایستی ریشه و مأخذ روایی و دینی داشته باشد و اینکه در مباحث عمیق هستی شناسانه باشد و یا در کیهان شناسی و مباحث بنیادین فیزیک و یا زیست باشد همه علوم به گونه‌ای باید وامدار مفاهیم استنباط شده از دین قرار بگیرند.

اما قبل از منطق ما بحث هستی شناسی انسان شناسی و معرفت شناسی را در سطح معارف تغایر ای و به صورت سلبی تمام کرده و بر آن اساس پایه منطق خود را استوار می سازیم منظور از ادراک سلبی یعنی دستیابی به مفاهیمی است که غیر قابل انکار بوده و تحت عنوان اصول غیر قابل انکار مفاهیم پایه منطق تکاملی مارا تشکیل می دهد.

بنابراین به صورت کلی هستی شناسی منطق ما بر سه اصل استوار است که این سه اصل عبارتند از ۱ تغایر فی الجمله ۲ تغییر فی الجمله ۳ هماهنگی فی‌الجمله می باشد که اگر ما بخواهیم از این سه اصل هستی شناسی منطق را را به دست بیاوریم با عبارات اصلاح شده این گونه می نویسیم ۱ تمام پدیده های آفرینش به صورت کل و مجموعه قابل ملاحظه اند ۲ تمام پدیده های آفرینش در حال حرکت و تغییر و شدن میباشند ۳ هماهنگی بین حرکت پدیده ها و شکل گیری مجموعه ها به صورت فی الجمله هماهنگ می باشند.

در واقع برای ساخت منطق تکاملی باید اول مبنای منطق تکاملی را را به دست آورد مانند منطق ارسطویی که بر مبنای اصالت ماهیت استوار است و همه پدیده ها را با رویکرد ماهیت گرایانه پاسخ می دهد به این معنا که همه عالم  ماهیت است این ماهیت اصالت پیدا کرده و به عنوان مبنا قدرت توصیف همه افعال پدیده ها موضوعات را دارد بنابراین در دستگاه ارسطو تنها چیزی که اصالت دارد ماهیت است و بقیه بایستی به ماهیت ارجاع داده شود و یا در دستگاه اصالت وجود نیز چنین است یعنی وجود است که توصیف کننده و تبیین کننده که موضوعات و پدیده‌ها و افعال می باشد در دستگاه اصالت وجود هیچ چیز غیر از وجود اصالت نداشته و همه پدیده ها و موضوعات و مسائل بایستی بر محور وجود و شئونات وجود توصیف و تبیین شود حال در دستگاه منطق تکاملی نیز اول باید به مبنا رسید چه مبنایی قدرت توصیف پدیده‌ها را دارا می باشد که این مبنا بتواند هم کل را توصیف کند و هم تغییر را توصیف کنند و هم غایت را توصیف کنند و هم قدرت توصیف اراده و اختیار را داشته باشد و در نهایت بتواند ارائه یک نظام هماهنگ معرفتی به نماید

تقوی: بی شک مسئولیتها بزرگ و سنگین اند. اگر تاثیر کمی به نظر آید بی شک  فرصتی است که خدای متعال فراهم نموده است. از خداوند متعال می خواهیم که ما را به حال خود وانگذارد. تشکر از شما بخاطر وقتی که گذاشتید. دست مریزاد. دقیقاً منظورم همین مطالبی بود که فرمودید. انشاالله ادامه بیابد.

به نظر می آید باید برای تشریح منطق تکاملی وقت بیشتری گذاشت. واقغیت این است که کمی حرکت تحول علوم انسانی در کشور کند شده است. متاسفانه برخی افراد مطرح نیز به انکار علم دینی رسیده اند. نام نمی برم مستحضرید. باید طرحی برای گفتمان سازی این مباحث با توکل به خداوند متعال در حد وسیع تر داشته باشیم. نمی دانم این احساس نیاز، فردی است یا همکاران محترم هم همین نظر را دارند. دیدگاه های دیگر هم بخشی به مساله نگاه کرده اند که ضعف های خاص خود را دارد. انشاالله در جلسه دوشنبه بیشتر صحبت می کنیم.

حال سؤال اینجاست که چگونه می توان به مبنای منطق تکاملی دست یافت مرحوم استاد ما رحمت الله تعالی علیه دستیابی به مبنای منطق جدید را که بتواند با پیش فرض‌های منطق همسو و همخوان باشد بر سه گام استوار کرده است که در گام اول روند دستیابی به مبنا بررسی می شود و در گام دوم ارکان منطق بررسی می شود و در گام سوم کارآمدی آن مورد توجه قرار می گیرد در جدول روند دستیابی به منطق تکاملی ابتدا از اصول غیر قابل انکار صحبت به میان می‌آورد و آن اصول را شامل سه اصل تغایر فی الجمله تغییر فی الجمله و هماهنگی فی الجمله میداند سپس به مسائل غیرقابل اغماض توجه می‌کند که عبارتند از بررسی سه نسبت که آن ۳ نسبت عبارتند از اول نسبت بین وحدت و کثرت دوم نسبت بین زمان و مکان سوم نسبت بین اختیار و آگاهی این بدین معناست که مبنای ما باید بتوانند این سه نسبت را پاسخگو باشد در پایان جدول روند نیز به بررسی مراحل غیرقابل اجتناب می پردازد که آن مراحل نیز سه گانه اند و شامل اصالت ربط اصالت تعلق و اصالت فاعلیت می باشد این جدول نه گانه صرفاً جدول روند است در پایان جدول روند ما به مبنا می رسیم.

بسیار خوب. دست روی نکته اصلی گذاشتید. به نظرم این موارد که می فرمایید اگر مدون هستند شایسته است به دنبال طرح آنها در فضاهای بزرگتر باشیم (مثل گروه واتساپی همسایه/ همایش). اگر مدون نیستند، تلاش کنیم تا مطالب را مدون کنیم. کشور نیازمند رسیدن به اجماع یا حرکت در این مسیر می باشد. خدا قوت.

اصول غیر قابل انکار را خیلی خوب به هستی شناسی مربوط کردید که واقعاً قابل دفاع هست. همین مسیر به نظر خیلی موفق می رسد. همین طور که پیش می رویم همکاران محترم هم پرسش هایشان را مطرح کنند چون اگر قرار است در جمع های بزرگتر مطرح شود خوب است که پرسش ها مطرح و پش بینی شوند تا انشاالله در ادامه خللی پیش نیاید. همکاران فرهیخته، به نظر می رسد اولویت دادن به بحث گفتان سازی مهم ترین کار حال حاضر ما باشد.

یه نکته را می خواستم عرض کنم که فراموش کردم و آن اینکه سوال شما در رابطه با هستی شناسی معرفت شناسی و انسان شناسی منطق تکاملی خود این سوال نیز از یک منطق خاصی برخاسته است در حالیکه در منطق نوین شناسایی پدیده از هستی شناسی و سپس معرفت شناسی و سپس انسان شناسی آغاز نمی شود بلکه برای شناسایی یک پدیده بایستی اول گرایشات اجتماعی را نسبت به آن شناسایی کرد قبل از اینکه به توصیف بینش ها در مورد پدیده بپردازیم بایستی ببینیم که این پدیده در چه نظام تولی و ولایت پدید آمده است یعنی در حقیقت شناسایی محیط حاکم بر پدیده مقدم بر هستی شناسی و معرفت شناسی آن است به عبارت دیگر برای شناسایی یک پدیده اگر از هستی شناسی و معرفت شناسی شروع کنیم در واقع یک نگاه انتزاع گرایانه داریم یعنی پدیده را از میان محیط حاکم بر آن خارج کرده و هستی آن و معرفت نسبت به آن را مورد شناسایی قرار میدهیم و این یک نگاه کاملا انتزاعی است شناسایی محیط پدیده قبل از شناسایی پدیده به منزله حاکمیت فرهنگ در شناسایی موضوعات و پدیده هاست و فرهنگ هیچگاه جدا از پدیده قابل ملاحظه نیست پدیده در خلا زندگی نمیکند بلکه همواره در فرهنگ است که خاستگاه پیدایش و تغییرات و تکامل پدیده می باشد.

بله درست می فرمایید نباید پدیده را از محیط جدا نمود و آن را به صورت انتزاعی مطالعه کرد این خود نوعی منطق ارسطویی است که رد می شود. قبلاً نیز عوامل درونی و بیرونی تاثیر گذار بر ادراک انسان را تا حدودی احصاء کردیم و نمودارهای متعددی را هم ترسیم کردیم که خیلی مفید بودند. اما پرسش بعدی این است که غایت القصوای پدیده ها و یا نقطه مطلوبی که باید پدیده ها را به آن غایت سوق داد چگونه احصاء می شوند؟ به نظرم روی این مطلب بحث نکردیم.

باید اول مبنا را به دست آورد مبنایی که قدرت توصیف سوالات جدول روند را داشته باشد یعنی هم نسبت بین وحدت و کثرت را ببیند و هم نسبت بین زمان و مکان و هم نسبت بین اختیار و آگاهی

می فرمایید: «فرهنگ هیچگاه جدا از پدیده قابل ملاحظه نیست پدیده در خلا زندگی نمیکند بلکه همواره در فرهنگ است که خاستگاه پیدایش و تغییرات و تکامل پدیده می باشد»

تقوی: ضمن صحه گذاشتن بر مطلب قبلی گه نمی توان پدیده را از محیط انتزاع کرد و سپس به مطالعه آن پرداخت بلکه برای مطالعه ی پدیده باید محیط حاکم بر آن را هم لحاظ کرد، در عین حال ما اصالت را حداقل در انسان به محیط نمی دهیم. چون در روایت آمده است کسانی در قیامت می گویند ما مجبور بودیم تحت شرایط محیطی که قرار داشتیم که فلان خطا را بکنیم خداوند حجت یا شاهد می آورد که فلانی هم شرایطش مثل تو بود اما فلان خطا را نکرد. یعنی نمی توان اصالت را به طور کامل هم به محیط داد. پس اراده چه می شود. البته می دانم که شما واقفید به این نکته. منظورم نحوه ی تحریر جناب عالی است که می تواند شبهه ایجاد نماید.

حسینیان: سلام علیکم ممنون از اشکالی که مطرح کردید عرض من این است که محیط نقش اساسی را در پرورش انسان داره البته محیط ای که انسان با اراده خودش آن را انتخاب کرده با شد ما هیچ گاه رابطه علی و معلولی نسبت به پدیده ندارد بلکه رابطه فاعلی است محیط گرایش ایجاد می کند اماهمسان با اراده خود می‌تواند از این محیط خارج شده و به محیط دیگری متصل شود ولی باز محیط حاکم است نمیدانم منظورم را رساندم.

تقوی: سلام علیکم. بله روشن است.

تقوی: می فرمایید: «دستیابی به منطق تکاملی ابتدا از اصول غیر قابل انکار صحبت به میان می‌آورد و آن اصول را شامل سه اصل تغایر فی الجمله تغییر فی الجمله و هماهنگی فی الجمله میداند» که آن را تبیین هستی شناختی کردید که جالب بود. بعد از آن اشاره می کنید: «سپس به مسائل غیرقابل اغماض توجه می‌کند که عبارتند از بررسی سه نسبت که آن ۳ نسبت عبارتند از اول نسبت بین وحدت و کثرت دوم نسبت بین زمان و مکان سوم نسبت بین اختیار و آگاهی. اینک پرسش این است که چرا این سه نسبت انتخاب شده اند? و یا چطور نظریه پرداز به این سه گانه می رسد؟ در نظر داشته باشید گاهی این پرسش ها احتمالاتی هستند که ذهن می دهد که در صورت طرح موضوع مخاطب احتمالا خواهد پرسید. البته الان دیروقت است. انشاالله سر فرصت.

حسینیان: سلام علیکم و رحمة الله. صبح شما بخیر. مسئله اخیری که فرمودین این سه سوال یا سه نسبت به بعد در واقع باز می گردد به پیش فرض های شما برای ساخت منطق تکاملی در پیش فرض ها چند مطلب را مطرح مطرح شد عبارتند از یک اینکه موضوع مورد بررسی بایستی کل باشد ۲ اینکه آن کل متغیر باشد ۳ اینکه جهت داشته باشد چهارم اینکه قدرت توصیف اختیار را در توصیف و شدن پدیده داشته باشد ۵ این که دو قدرت توصیف ثبات تغییر را با هم داشته باشد ششم اینکه حضور ابعاد را در شناخت پدیده با هم ملاحظه کرده و به صورت خطی نبیند این موارد پیش فرض های ما ما برای ساخت منطق است در حقیقت در بحث فلسفه منطق باید مطالب فوق را مطرح کرد شاید سوال دیگری داشته باشید و آن اینکه چرا ما به سه گانه ها توجه داریم پاسخ آن این است که حداقل شکل گیری کل دویت و نسبت بین آن ۲ می باشد.

تقوی: سلام علیکم و رحمه الله. صبح تان بخیر و نیکی. اجرکم الی الله. بسیار عالی. بله کلیت پاسخ بسیار خوب. اما اگر کمی وارد جزئیات شویم و بعد جمع بندی کنیم شاید قدمی رو به جلو بر داشته باشیم. این نوبت را به نسبت وحدت و کثرت می پردازم. همان طور که مطرح فرمودین، وقتی پدیده را «کلِّ متغیر» تعریف کردیم طبعاً باید بپذیریم که کل مرکب از اجزایی است و اگر ما قصد شناسایی، مداخله و یا پیش بینی یک پدیده را داشته باشیم طبعاً باید ملاحظه کل و اجزاء را داشته باشیم. اما نسبتی که بین کل و جزء در هر پدیده ای برقرار می کنیم منتجه ی آن می شود رویکردهای مختلف در تبیین یک پدیده (قبلاً مثال زدیم برای نمونه نسبت سیاست و فرهنگ و اقتصاد در تبیین حاکمیت). به اضافه سایر نکاتی که بدرستی بیان کردید. پس نمی توان منطقی را که قصد تبیین پدیده ها را دارد به تبیین نسبت بین وحدت و کثرت نپردازد.

خوب است تا آن جا که امکان دارد در این فقره از بحث ها به جای مقایسه منطق تکاملی با منطق های ارسطویی و کل نگر (که آن هم باید در فرصتی البته انجام پذیرد)، منطق تکاملی را مخصوصاً با دیدگاه حکمت متعالیه مقایسه کنیم. چون حتماً این بحث ها مطرح می شود. و اما برداشت بنده:

در دیدگاه ارسطویی که اصالت ماهیت را مطرح می کند آن قدر به کثرت ها توجه می کند که بحث وحدت رنگ می بازد. لذا صحبت از نسبت وحدت و کثرت، به جهت آن که جایگاه وحدت، خرد تر از واقعیت آن دیده شده است، بحثی اعتباری یا غیر واقعی است. در دیدگاه صدرا که اصالت وجود را مطرح می کند و کثرات شئونی از وجود مطرح می شوند در واقع بحث کثرت و وحدت وجود دارد اما به لحاظ این که جایگاه وجودی کثرات آن قدر تنزل داده شده است که گاهی از آن به مجاز هم تعبیر می شود: «بر اساس نظریه اصالت وجود، حقیقت عینیه خارجی، وجود بالذات دارد و ماهیت، امری اعتباری و انتزاعی از بعضی وجودهای مقدس است» و یا «فلاسفه اصالت وجودی معتقدند، وجود نه مثل، نه ضد و نه جزء داردو مساوق با تشخص و تعین است» (ابراهیمی دینانی، ۱۳۸۱).  بنابراین برعکس دیدگاه اصالت ماهیت، در دیدگاه اصالت وجود، بحث نسبت بین وحدت و کثرت به یک بحث اعتباری تبدیل شده است.

نکته مهم تر این که: مقایسه وحدت و کثرت در دو دیدگاه حکمت متعالیه و منطق تکاملی، قیاس مع الفارق است. گرچه در هر دو منطق مشترک لفظی وحدت و کثرت وجود دارد اما غایات و اهداف دو دیدگاه مشخص می کند که در اجزاء نظریه (مثل همین نسبت وحدت و کثرت) چه تبیینی ارائه شود. جناب صدرا به دنبال تبیین و توصیف عالم است لذا نسبتی را که بین وحدت و کثرت برقرار می نمایداگر هدف نظریه پرداز را تامین نماید کفایت می کند. اما هدف منطق تکاملی تنها توصیف عالَم نیست. منطق تکاملی به دنبال شناسایی عوامل تغییر، مداخله و پیش بینی پدیده ها و در یک کلام به دنبال، تغییر وضع موجود به سمت وضع مطلوب، شدن و چگونگی و تمدن سازی است (مواردی که رسالت دستگاهواره ی علمی وابسته به آن است و اگر در این قسمت نظری نداشته باشیم لاجرم باید تحلیل های سکولاریستی را بپذیریم، که با تعریفی که از رسالت و مسئولیت انسان داریم در تعارض است).

بنابراین منطق تکاملی نمی تواند نسبت وحدت و کثرت را بدون تبیین رها نماید چون در این صورت قدرت تغییر و مداخله خود را از دست می دهد. بنابراین مفاهیمی که هر دستگاهواره ی فکری مطرح می نماید تنها در فضای پیش فرض های همان دستگاهواره ی فکری قابل تحلیل هستند. نمونه ای از این بیان را باید در مقایسه ی اید و ایگو و سوپر ایگو که فروید مطرح می کند با نفس اماره، لوامه و مطمئنه که اسلام بیان می کند، و برخی تلاش کرده اند این دو را با هم مقایسه نمایند که کاری کاملاً اشتباه است. مفاهیم را نمی توان از خاستگاه شان و جایگاهی که در آن متولد شده اند جدا کرد و بعد به صورت انتزاعی به تحلیل آنها پرداخت. اصلاح فرمایید. ابراهیمی دینانی، غلامحسین. (۱۳۸۱). وحدت و کثرت وجود از دیدگاه حکمت متعالیه. اندیشه صادق، ۸ و ۹. ۹۰-۱۰۳.

حسینیان: سلام علیکم و رحمة الله. مطالب بسیار عالی خیلی استفاده کردیم خداوند شالله به شما اجر جزیل عنایت بفرماید همانطور که گفته شد مشترکاتی بین منطق های مختلف وجود دارد که همه آنها بایستی آن را بپذیرند اول وجود مفاهیم پایه یا به تعبیر دیگر بداهت های اولیه که اساس و پایه شکل گیری هر منطقی است و لازم است برای دستیابی به مبنا به آن توجه کرد نکته دیگر اینکه هر منطقی ضرورتاً بایستی قبل از اینکه به ساختار اجزا و روابط منطق پردازد بایستی در جهت دستیابی به مبنای واحد برای توصیف کثرت و وحدت زمان و مکان اختیار و آگاهی تلاش کند این ها جزء مسائل غیرقابل اغماض می‌باشد.

الان سوال اصلی ما این است که منطق تکاملی دارای چه مبنایی است ما باید بتوانیم با فرایندی که ذکر شد به توصیف مبنای جدید بپردازیم سپس می توانیم به مقایسه مبانی  وجود اصالت ماهیت پرداخته و مقایسه کنیم ببینیم آیا آن مبانی قدرت توصیف واقعی وحدت کثرت زمان مکان اختیار آگاهی را در ملاحظه نسبتها دارند یا نه؟! بعد از این مقایسه مبنا در حل مسائل غیر قابل اغماض به تبیین ساختار و ارکان منطق می پردازیم ارکان منطق شامل نحوه تعریف نحوه استدلال و نحوه نتیجه گیری است.

بسیار خوب. استفاده می کنیم. ضمناً منتظر مبحث مراحل غیرقابل اجتناب شامل اصالت ربط، اصالت تعلق و اصالت فاعلیت هم هستیم. در حین بحث پرسش هایی هم مطرح می شود که چه بسا در مسیر روشن شود. علی ای حال ترجیح خودتان را بفرمایید که پرسش ها هم پرسیده شوند یا تا جایی صبر کنیم؟

حسینیان: سلام علیکم و رحمة الله. برای پاسخ به سؤال فوق یک جدول ماتریسی ترسیم می کنیم و مسائل فلسفی خود را که شامل بررسی سه نسبت یعنی نسبت بین وحدت و کثرت و نسبت بین زمان و مکان و نسبت بین اختیار و آگاهی را در سه مبنای اصالت ربط اصالت تعلق و اصالت فاعلیت پی می گیریم بر این اساس سرفصلهای بحث ما در یک جدول ماتریسی تحت عنوان مراحل دستیابی به مبنا ترسیم می شود.

 

 


 
 
 

ادامه دارد…. .

 

 

آدرس کوتاه :

آخرین اخبار

تبریک به پژوهشگران برتر دانشکده
تبریک به پژوهشگران برتر دانشکده
سرکار خانم دکتر مکرم (پژوهشگر برتر دانشگاه در امتیاز ویژه مقالات، سرآمد پژوهشی دانشکده و پژوهشگر دو درصد در استنادات)جناب آقای دکتر صمدی (پژوهشگر برتر دانشگاه در حوزه تالیف کتاب)جناب آقای دکتر شهنازی (پژوهشگر برتر دانشگاه در حوزه علوم انسانی و...
برگزاری ویژه برنامه‌های دانشجویان ورودی جدید در دانشکده
برگزاری ویژه برنامه‌های دانشجویان ورودی جدید در دانشکده
برنامه استقبال و برپایی میز«از من بپرس» هم زمان با آغاز سال تحصیلی دانشجویان ورودی جدید، مراسم استقبال از آنان در تاریخ 28 مهرماه 1403 با حضور معاونین و کارشناسان دانشکده در ورودی ساختمان شماره 1 برگزار شد. مراسم معارفه در هر گروه آموزشی مراسم معارفه...
عرض تبریک به پژوهشگران پر استناد دانشکده اقتصاد،مدیریت و علوم اجتماعی
عرض تبریک به پژوهشگران پر استناد دانشکده اقتصاد،مدیریت و علوم اجتماعی
جناب آقای دکتر محمد نمازی، جناب آقای دکتر غلامحسین مهدوی، جناب آقای دکتر محمد حسین ستایش، جناب آقای دکتر بیژن خواجه نوری و جناب آقای دکتر اصغر میرفردی کسب عنوان پژوهشگر پر استناد پایگاه ISC در حوزه علوم انسانی و اجتماعی را که حاصل تلاش و زحمات...
اکران دانشجویی انیمیشن ربات وحشی
اکران دانشجویی انیمیشن ربات وحشی
انیمیشن «ربات وحشی» در تاریخ 20 آبان ماه در تالار حکمت دانشگاه برای عموم دانشجویان به نمایش گذاشته شد. این برنامه که به همت معاونت دانشجویی فرهنگی دانشکده و شبکه امید دانشجویی با هدف ایجاد صمیمیت و حال خوب در بین دانشجویان برگزار شد، به اهمیت نقش...
عرض تبریک به اساتید 2درصد دانشمندان برتر جهان
عرض تبریک به اساتید 2درصد دانشمندان برتر جهان
سرکار خانم دکتر مرضیه مکرم جناب آقای دکتر روح اله شهنازی قرار گرفتن نام شما در فهرست ۲ درصد دانشمندان برتر جهان در سال 2024 که نشان از توانمندهای علمی شما بوده، تبریک عرض می نماییم. دوام توفیقات روز افزون شما را از خداوند بزرگ خواستاریم.
اکران دانشجویی انیمیشن رئیس مزرعه
اکران دانشجویی انیمیشن رئیس مزرعه
انیمیشن «رئیس مزرعه» در تاریخ 20 خرداد ماه در تالار حکمت دانشگاه برای عموم دانشجویان به نمایش گذاشته شد. این برنامه که به همت معاونت دانشجویی فرهنگی دانشکده و شبکه امید دانشجویی با هدف ایجاد نشاط و حال خوب در بین دانشجویان برگزار شد، به اهمیت...
کارگاه آموزشی «هنر و علم تعارض زناشویی و دعوای محترمانه»
کارگاه آموزشی «هنر و علم تعارض زناشویی و دعوای محترمانه»
کارگاه آموزشی «هنر و علم تعارض زناشویی و دعوای محترمانه» در تاریخ 9 خرداد ماه در سالن طالقانی برگزار شد. این کارگاه آموزشی که به مناسبت «هفته ملی جمعیت» و به همت معاونت دانشجویی فرهنگی دانشکده‌های اقتصاد، مدیریت و علوم اجتماعی و علوم تربیتی و...
درگذشت جناب دکتر مرزبان
درگذشت جناب دکتر مرزبان
با نهایت تأسف و تألم، درگذشت استاد پیشکسوت جناب دکتر حسین مرزبان را به اساتید ، همکاران و خانواده محترم ایشان تسلیت عرض نموده، از خداوند منان برای آن مرحوم شادی روان و رحمت واسعه الهی آرزومندیم
افتتاح دفتر گروه تولیدی ب آ
افتتاح دفتر گروه تولیدی ب آ
دفتر گروه تولیدی ب آ در تاریخ 9 خرداد ماه 1403 به همت جناب اقای دکتر عباس عباسی استاد بخش مدیریت و با حضور مدیران ارشد ب آ، مدیر محترم فناوری و طرح های کاربردی دانشگاه جناب اقای دکتر مهدی اسکروچی، رییس محترم و معاون پژوهشی دانشکده، جمعی از اساتید...
جلسه اول سلسله نشست‌های دانشجویی صحبت با هم
جلسه اول سلسله نشست‌های دانشجویی صحبت با هم
جلسه اول سلسله نشست‌های دانشجویی صحبت با هم با موضوع «ارتباط بهتر» در دانشکده اقتصاد، مدیریت و علوم اجتماعی برگزار شد. در این نشست که به همت معاونت دانشجویی فرهنگی دانشکده و با مشارکت فعال شبکه امید دانشجویی درتاریخ بیست و پنجم اردیبهشت ماه برگزار...
نشست مشترک شبکه امید دانشجویی با اعضای کانون آفتاب دانشگاه
نشست مشترک شبکه امید دانشجویی با اعضای کانون آفتاب دانشگاه
سلسله جلسات هفتگی «شبکه امید دانشجویی» در تاریخ نوزدهم اردیبهشت ماه با حضور اعضای کانون آفتاب دانشگاه برگزار شد. در این نشست مقرر گردید امکان همکاری این دو گروه دانشجویی در موضوعات مشترک از قبیل بررسی معضلات اجتماعی و امیدسازی با برگزاری کارگاه‌های...
اکران دانشجویی انیمیشن« پاندای کونگ فو کار 4»
اکران دانشجویی انیمیشن« پاندای کونگ فو کار 4»
انیمیشن «پاندای کونگ فو کار4» در تاریخ 9 اردیبهشت ماه در تالار حکمت دانشگاه برای عموم دانشجویان به نمایش گذاشته شد. این برنامه که به همت معاونت دانشجویی فرهنگی دانشکده و با همکاری فعال شبکه امید دانشجویی با هدف ایجاد نشاط و حال خوب در بین دانشجویان...
دورهمی برزگداشت روز معلم و استاد
دورهمی برزگداشت روز معلم و استاد
دورهمی گرامیداشت روز معلم و استاد و تقدیر از اعضای پیشکسوت هیئت علمی و یاوران هیئت علمی ، شامگاه پنجشنبه، 20 اردیبهشت‌ماه با حضور اعضای هیئت علمی در نارنجستان قوام برگزار شد.
کرسی علمی ترویجی : حجاب به مثابه گفتمان اجتماعی
کرسی علمی ترویجی : حجاب به مثابه گفتمان اجتماعی
کرسی علمی ترویجی با موضوع حجاب به مثابه گفتمان اجتماعی در تاریخ 3 اردیبهشت ماه 1403 رأس ساعت 11 تا 12.30 در محل سالن طالقانی دانشکده اقتصاد، مدیریت و علوم اجتماعی برگزار گردید. ارائه کننده: دکتر منصور طبیعی (عضو هیات علمی بخش جامعه¬شناسی) ناقد: دکتر...
برگزاری مراسم روز درختکاری
برگزاری مراسم روز درختکاری
مراسم گرامیداشت روز درختکاری توسط معاونت دانشجویی فرهنگی دانشکده و با همکاری فعال شبکه امید دانشجویی برگزار شد. در بخش اول این مراسم، مسابقات ورزشی دارت و پرتاب توپ با حضور پرشور و نشاط دانشجویان در ساختمان شماره 1 دانشکده اجرا شد. در بخش دیگر مراسم،...
اکران دانشجویی انیمیشن مهاجرت
اکران دانشجویی انیمیشن مهاجرت
انیمیشن «مهاجرت» در تاریخ 15 اسفند ماه در تالار حکمت دانشگاه برای عموم دانشجویان به نمایش گذاشته شد. این برنامه که به همت معاونت دانشجویی فرهنگی دانشکده و با همکاری فعال شبکه امید دانشجویی در آستانه فرارسیدن نوروز باستانی برگزار شد، داستان سفر...
بازدید از مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس
بازدید از مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس
برنامه ی بازدید از مرکز اسناد و کتابخانه ملی فارس با حضور حدود 40 نفر از دانشجویان دانشکده در تاریخ 16 اسفند ماه برگزار شد. در این بازدید 2 ساعته که به همت معاونت دانشجویی فرهنگی دانشکده و با همکاری شبکه امید دانشجویی ترتیب یافت، دانشجویان از بخش...
کرسی علمی ترویجی : نگاشت مفهومی بدون کلمه : رویکردی جدید به یادگیری عمیق
کرسی علمی ترویجی : نگاشت مفهومی بدون کلمه : رویکردی جدید به یادگیری عمیق
کرسی علمی ترویجی : نگاشت مفهومی بدون کلمه : رویکردی جدید به یادگیری عمیق