مقاله ای از عبدالحمید واسطی؛ شکلگیریِ علوم انسانی اسلامی نیازمند تعریف دستگاه معرفتی استنتاجی است
به گزارش خبرنگار پژوهشکده تحول و ارتقاء علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه شیراز، حجتالاسلام و المسلمین عبدالحمید واسطی عضو هیئت علمی گروه منطق فهم دین پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی در مقاله ای «پارادایم شبکه ای(پارادایم علم دینی و به مثابه پارادایم رقیب علوم انسانی موجود) به پارادایم شبکه ای پرداخته است:
شکل گیریِ علم دینی و علوم انسانی اسلامی نیازمند تعریف یک دستگاه معرفتی استنتاجی است تا با دریافت دادههای توصیفی و تجویزی از منابع دینی، بتواند «نظریهها» را که بیانگر رابطه معنادار میان مؤلفههای مختلف هستند، با روش موجّه تولید کند. از چنین طرحواره و الگوی معرفتی، با عنوان «پارادایم» یاد میشود و از سه «پارادایم تجربهگرا، معناگرا، و ساختارگرا» بهعنوان سه سرشاخۀ پارادایمی در محافل علمی نام برده میشود (با عنوان پارادایم پوزیتویستی، تفسیری، و انتقادی). مولفههای عمدۀ یک دستگاه معرفتی (پارادایمی)، بستۀ گزارههای منسجم هستیشناختی، روششناختی، معرفتشناختی انسانشناختی، جامعهشناختی، ارزششناختی و دینشناختی است که انباشت محتواهای مختلف از این گزارههای زیرساختی در برهههای متعددی از بستر علم، سبب بروز و ظهور پارادایمها شده است.
بررسی محتوایی « حکمت متعالیه » با رویکرد استنطاق پارادایمی، در دو دهه اخیر، توسط ایده پردازان « علم دینی و علوم انسانی اسلامی » سبب شد تا بسته های معرفتی فوق الذکر، در فضای علم دینی ظهور و بروز یابند. ارائه نظام مند این بسته های معرفتی زمینه ساز طرح یک پارادایم برای علم دینی است. متفکران مدافع علم دینی و علوم انسانی اسلامی تقریرهای مختلفی از این بسته ها را در کتاب ها، مقالات و نشست های تخصصی بیان کرده اند که به دلیل ابتناء اکثر آنها بر تفکر حکمت متعالیه، معمولا تعابیر متفاوت برای یک واقعیت است.
این قلم تلاش کرده است تا هسته مرکزی تفکر حکمت متعالیه را که « شبکه ای بودن هستی » است به عنوان شناسه ای برای مجموعه منسجم از این بسته های معرفتی ، ارائه دهد.
مقصود از «شبکه»، مجموعه بههم مرتبط از عناصری است که به صورت برآیندی (جمع بُرداری) برای تحقق هدفی فعالیت دارند. «شبکه» در پارادایم شبکهای، اشاره به کل «عالَم وجود» بهصورت یک نظام ذومراتب و بههم پیوسته است که موجودات در آن ارتباط دو طرفه تعاملی با یکدیگر دارند و هر حرکتی در هستی، برآیند تمام این تعاملات است و حکمت متعالیه مختصات این موجودات و کیفیت ارتباط آنها با یکدیگر را توصیف و مدلّل کرده است. براین اساس ایدۀ «پارادایم شبکهای» با توصیف زیر پیشنهاد میگردد:
«پارادایم شبکهای، بهعنوان پارادایم علم دینی و علوم انسانی اسلامی قابل طرح است، و طرحوارۀ معرفتیای است که مبانی و روش لازم برای توصیف، تبیین و تفسیر هر موضوع یا مسئلهای را در مقیاس کل شبکه هستی فراهم میکند و ناظر به کشف معادلات حرکت و تغییر در این شبکه است».
در این پارادایم، میتوان «انسان شبکهای»، «علم و معرفت شبکهای»، «روش شبکهای»، «ارزش شبکهای»، «جامعه شبکهای»، «حرکت و رشد شبکهای»، «اهداف و نیازهای شبکهای»، «حق شبکهای»، «عدل شبکهای»، «دین شبکهای»، «توسعه شبکهای» تعریف کرد و شاخص برای آنها تعیین نمود و ترکیب آنها را بهصورت یک بسته معرفتی زیرساختی که توان حل مسئله و تولید نظریه دارد ارائه کرد. این پارادایم، بهعنوان رقیب پارادایمهای سهگانه (اثباتگرایی، تفسیری و انتقادی) رایج در علوم انسانی خواهد بود.