کتاب تحول علوم انسانی از مبادی تا روششناسی به چاپ دوم رسید
به گزارش خبرنگار پژوهشکده تحول و ارتقاء علوم انسانی و اجتماعی، کتاب «تحول علوم انسانی از مبادی تا روششناسی» اثر دکتر سید محمدرضا تقوی استاد روانشناسی بالینی دانشگاه شیراز که در زمستان ۱۴۰۱ توسط انتشارات مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا منتشر شده بود، به چاپ دوم رسید.
در ادامه به مباحث مطروحه در کتاب نظری اجمالی خواهد شد.
کتاب در ۵ بخش تنظیم شده است: بخش اول کتاب از چهار گفتار تشکیل شده است. در گفتار اول، از اصطلاحات به کار رفته در کتاب تعریف به عمل آمده است تا منظور راقم از به کار بردن اصطلاحات تخصصی مشخص باشد.
گفتار دوم کتاب به ضرورت تحول در علوم انسانی اختصاص یافته است. برای این منظور ابتدا سیر تحول علوم انسانی در غرب با توضیحات تکمیلی در پیوست یک این گفتار آمده است. تا حدی می توان گفت که زمان از این بحث گذشته است و تقریباً جریان های مختلف فکری هم از بحث امکان و هم از بحث ضرورت علوم انسانی اسلامی عبور کرده اند. مع هذا گهگاهی این مباحث طرح می شوند و لذا همچنان پرداختن به آنها ضرورت می یابد. راقم در این گفتار به هفت دلیل این موضوع را مورد تدقیق قرار داده است.
در گفتار سوم، نویسنده اولین لازمهی تحول در علوم انسانی را تحول در سامانه ها، و نه در گزاره ها می داند. بر این باور است که گفتگو از گزاره های علمی به صورت انفرادی، بدون مشخص شدن تعین گزاره ها، به سختی می تواند نشان دهد که این گزاره ها در راستای کدام پارادایم علمی است و لذا نمی توان از صحت و سقم گزاره های علمی سخن راند. گزاره های علمی در خلاء شکل نمی گیرند بلکه حتماً متعلق به زمینه هایی که در دل آن زمینه ها پرورش یافته اند هستند (از جمله شرایط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و حتا متناسب با مبادی فلسفی قابل قبول محقق). این گزاره ها بوجود می آیند تا نیازی را در فضای فکری فرد یا جامعه برطرف نمایند. از آنجا که نظام نیاز و ارضاء انسان در پارادایم های مختلف، متفاوت تعریف می شوند به همین دلیل هم ارزیابی یا صحت و سقم آنها، در همان فضای فکری (نظامواره ی فکری) قابل حصول است.
بخش دوم کتاب شامل سه گفتار است که هدف آن معرفی زیرساخت ها، بنیادها، مبادی و اصول و منطق حاکم بر نظام معرفتی مبتنی بر اندیشه اسلامی است. نویسنده کوشیده است به جهت جلوگیری از تکرار مطالبی که در جاهای دیگر قابل دسترسی است چهار چالشی که در این زمینه مطرح و تاکنون کمتر به آنها پرداخته شده است را طرح نماید.
در گفتار پنجم به اصل ضرورت علّی و تاثیر آن در تحول علوم انسانی توجه شده است. گرچه در خصوص اصل ضرورت علّی در مجموع اتفاق نظر وجود دارد ولیکن برخی اندیشمندان اسلامی (از جمله مکتب اصولی نجف و شهید صدر) مطرح کرده اند که این اصل (ضرورت علّی) تنها در امور مادی (مثل علوم طبیعی) نافذ است و در مورد انسان، اراده نافذتر از اصل ضرورت علّی است.
در گفتار ششم، نویسنده برای نشان دادن تفاوت در مبادی علوم انسانی اسلامی با مبادی پارادایم های رایج به سراغ هستی شناسی در پارادایم اثبات گرایی رفته است و به صورت تطبیقی آن را با هستی شناسی اسلامی مقایسه کرده است.
فصل هفتم از این بخش به تبیین نحوهی احصاء منطق حاکم بر نظام معرفتی، برای ادارهی جامعه پرداخته است.
بخش سوم کتاب از چهار گفتار تشکیل شده است و هدف آن معرفی ابزار های مهم در شکل گیری علوم انسانی اسلامی است. در گفتار هشتم نویسنده یکی از ابزارهای مهم برای دستیابی به علوم انسانی اسلامی را نگرش کل نگرانه می داند.
در گفتار نهم، نویسنده کوشیده است با تبیین و مفهوم پردازی «تجربه» از منظر علوم انسانی اسلامی تفاوت مفهوم «تجربه» را با دیدگاه های رایج نشان دهد.
در گفتار دهم بحث ملاک صحت مطرح شده است.
در گفتار یازدهم تلاش شده است که به پرسش های اساسی در باب جایگاه انسان (معرفت نفس)، فرآیندهای بالادست (جهان شناسی) و کل نگری (روش شناسی) پاسخ داده شود.
بخش چهارم کتاب از سه گفتار تشکیل شده است. کتاب در گفتار دوازدهم به تفصیل وارد بحث قلب به عنوان یکی از مناشی شناخت می شود و قلب را محور ادراکات انسان قلمداد می کند که معمولاً حس و عقل را جهت می دهد.
نویسنده در گفتار سیزدهم به دنبال گفتار دوازدهم، به طور ویژه در خصوص ادراکات فوق طور عقلی (قلبی) تاملاتی دارد و این نوع ادراکات را بسیار مهم و وجه تمایز و مزیت نسبی علوم انسانی اسلامی توصیف می نماید. بزرگان دین بر این باورند که گرچه حواس و عقل از منابع مهم شناخت انسان هستند، اما عالیترین نوع دانش، مربوط به ادراکات قلبی (فوق طور عقلی) است (حسنزاده آملی، ۱۳۹۳: ۳۶).
نویسنده در گفتار سیزدهم به دنبال گفتار دوازدهم، به طور ویژه در خصوص ادراکات فوق طور عقلی (قلبی) تاملاتی دارد و این نوع ادراکات را بسیار مهم و وجه تمایز و مزیت نسبی علوم انسانی اسلامی توصیف می نماید.
عنوان گفتار چهاردهم «ضرورت بسط منطق تولید علم» و مورد مثال آن حکمت متعالیه و منطق تکاملی است.
راقم در بخش پنچم کوشیده است تا نمونه ای از آن چه در این کتاب و کتاب دیگر مولف (تقوی، ۱۳۹۹) آمده است را به نحوی عملیاتی نماید. از آنجا که رشته تخصصی مولف، روان شناسی بالینی است لذا این مباحث در خصوص روان شناسی بالینی تا حدودی عملیاتی شده اند. این بخش از دو گفتار و دو پیوست تشکیل شده است.
بخش پایانی گفتار پانزدهم به شناسایی و تبیین نظری یکی از مفاهیم پایه در روان شناسی بالینی اختصاص یافته است.
در گفتار شانزدهم، تحت عنوان «مدل چند وجهی شناسایی و درمان اختلالات روان شناختی: مورد مثال اختلال اضطراب منتشر» نویسنده می کوشد تا بر مبنای آن چه به عنوان مقدمات لازم برای ورود به علم دینی در بخش های قبلی کتاب آمده است، به یک مدل عملیاتی در روان شناسی بالینی دست یابد.
پیوست یک این گفتار به مقایسه روش قیاس در سه منطق ارسطویی، سیستمی و تکاملی می پردازد. در پیوست دوم این گفتار، گزارشی از پاسخ های نویسنده با خبرنگار مرکز پژوهشی صدرا در خصوص «الزامات تکامل روان شناسی بالینی» ارائه شده است.
برای آشنایی بیشتر با این کتاب میتوانید صفحات ابتدایی و منابع این کتاب را از اینجا دریافت کنید.
کتاب «تحول علوم انسانی از مبادی تا روششناسی» را میتوانید از فروشگاه صدرا یا کتاب فروشیهای منتخب تهیه کنید.