یادداشتی از دکتر تقوی؛ تبیینهای متفاوت از «مفهومسازی تجربه» چه پیامدهایی بر فرآیند تولید علم و روششناسی دارد؟
به گزارش خبرنگار پژوهشکده تحول و ارتقاء علوم انسانی و اجتماعی، متن زیر بخش یازدهم بحث مکتوب بین دکتر سیدمحمدرضا تقوی و حجت الاسلام محمدجعفر حسینیان از اعضای پژوهشکده است که در آن دکتر تقوی به تکمله ای بر بحث مفهوم پردازی تجربه پرداخته است که در ادامه از نظر شما می گذرد:
شاید تصور شود که تفاوت ما با علوم انسانی سکولار در دو منشاء ادراک قلب و عقل نهفته باشد. مطلب ذیل تلاش مقدماتی است تا نشان دهد که حتی از حیث لفظ مشترک «تجربه» چه تفاوت های محوری بین دیدگاه سکولار و دینی وجود دارد.
بخش قبلی این گفت وگو را اینجا ببینید!
تکمله ای بر بحث مفهوم پردازی تجربه: تبیینهای متفاوت از «مفهوم سازی تجربه» چه پیامدهایی بر فرآیند تولید علم و روش شناسی دارد؟ (۱)
انتظار میرود که هر نظامواره علمی و از جمله نظامواره علوم انسانی اسلامی بتواند در عالَم واقع و در برخورد با پدیدهها در نشئه مادی، کارآمدی خود را برای پیشبرد امور فردی و اجتماعی نشان دهد. وقتی قرار است دانشی در سطح نشئه مادی عملکرد داشته باشد، لزوماً به این معنا نیست که تحلیل قضایا را هم باید در سطح عالَم ماده انجام داد.
با پاسخ گفتن به این سؤال میخواهیم ببینیم دلالتهای ضمنی دو نوع نگاه (علوم انسانی اسلامی و علوم رایج با تاکید بر اثبات گرایی به دلیل فضای محدود این نوشتار)، به واقعیت و فرآیند شکل گیری تجربه، چه تاثیرات ویژه ای بر فرآیند تولید علم و روش تحقیق دارد؟ برای نمونه به ۶ مورد اشاره می شود:
۱) انتخاب تجربه
انتخاب تجربه در نظامواره علوم انسانی اسلامی هدفمند و غایتمند و در راستای اهداف خلقت تعریف می گردد. انتخاب تجربه در علوم رایج، بر مبنای نیازهای فرد و جامعه صورت می گیرد. در مجموع می توان گفت: الف) تجربه به صورت منسجم و نظامواره، باید در راستای هدف غایی خلقت تنظیم شود، ب) تجربه در مواردی که خلاف حکم الهی است بی معنی است، ج) تجربه در نظاموارۀ علوم انسانی اسلامی مفهومی بسیار وسیع تر از مفهوم تجربه در علوم رایج دارد و از جمله دانش ها و گرایش های فطری، علم حضوری، شهود و الهام و … را شامل می شود.
۲) شناسایی متغیرهای تأثیرگذار
در علوم انسانی رایج، محقق با اتکاء به تواناییهای خود و نیازهای نهادهای تأثیرگذار در جامعه، به دنبال موضوعشناسی و از آن طریق، شناسایی متغیرهای تاثیرگذار است. در طرف دیگر، محقق علوم انسانی اسلامی، امهات دانش خود را از دین میگیرد و حتماً موضعگیریهای دین در خصوص علوم انسانی را دستمایه اصلی خود قرار میدهد. لذا مفاهیم کلیدی و تأثیرگذار را تا جایی که در دین وجود دارد، از دین میگیرد. آنگاه متناسب با اهداف و غایاتی که خدای متعال برای خلقت انسان قرار داده است، نیازشناسی و موضوعشناسی میکند و با روششناسی هماهنگ با مبانی هستیشناختی، انسانشناختی و معرفتشناختی اسلامی به تولید دانش مبادرت میورزد.
تکمله ای بر بحث مفهوم پردازی تجربه: تبیین های متفاوت از «مفهوم سازی تجربه» چه پیامدهایی بر فرآیند تولید علم و روش شناسی دارد؟ (۲)
۳) استفاده از روش تجربی (عینی)/ و روشهای غیرتجربی (عقل، شهود، وحی)
هر دو دیدگاه بر استفاده از روش تجربی تأکید میورزند. اثباتگراها تنها روش کسب معرفت را «روش تجربی» میدانند؛ بر اساس این پارادایم، معرفت معتبر و پایا از طریق توسعه فرضیاتی که با مشاهدات تجربی آزمون شود، حاصل میآید (ایمان، ۱۳۹۱: ۴۴-۵۶). از منظر اثباتگرایی، استفاده از روشهای غیرتجربی (عقل، شهود، وحی) بیمعنا و فاقد حجیت لازم معرفتی است. در طرف دیگر، اندیشمندان اسلامی بر این باورند که انسان دارای ساحات ادراکی متعدد (حس و عقل و شهود) است و منابع مختلفی برای کسب معرفت و کشف هستی در اختیار او است (ازجمله وحی). برای درک هستی و معارف حَقّه، تمام ساحتها (ظرفیتها)ی ادراکی انسان باید فعال باشند و از تمام منابع معرفت، باید بهره جست.
۴) تعریف نظری و عملیاتی متغیرها
یکی دیگر از تفاوت های دو دیدگاه، تعریف نظری و عملیاتی متغیرهای پژوهش است. با توجه به غایات متفاوت علم در دو نظامواره، تعریف نظری و عملیاتی متغیرهای پژوهش نیز متفاوت میشود؛ برای مثال، در اثباتگرایی تعریف نظری و عملیاتی متغیرها بر اساس کنش مشهود تعیین میشود؛ اما در علوم انسانی اسلامی، متغیرها بر اساس کنش، بینش و گرایش افراد تعیین میشوند؛ بنابراین در علوم انسانی اسلامی، مفهوم رفتار یا عمل، فقط رفتار ظاهری و قابل حس و تجربه نیست. بلکه به دنبال عمل، بینش باید مقوّم عمل باشد و گرایش باید مقوّم بینش باشد. بر این اساس، غالباً بینش مهمتر از کنش و گرایش مهمتر از بینش تلقی میگردد.
۵) تأثیر تجارب قبلی در تدوین فرضیه
در اثباتگرایی ادعا این است که محقق سعی دارد بدون دخالت نظرات شخصی خود (شامل ارزشها، نوع بینش نسبت به انسان، جهان و…) فرضیه تحقیق را تدوین نماید. پوپر شواهد زیادی را ارائه کرد که نشان میدهد گزارهها، گرانبار از نظریههایی هستند که از انتظارات، فرهنگ و… تغذیه شدهاند و در تعبیر و تفسیر مشاهدات مؤثرند. همچنین ازنظر کانت، هر یافته حسی بهصورت زمانمند و مکانمند درمیآید. به سخن دیگر، در هر ادراکی که سرآغاز آن حس باشد، دراثنای کار، متغیرهای دیگری مثل تربیت فرهنگی، دانش، انتظارات پیشین و… زمینهساز تقدم نظریه بر مشاهده خواهد بود (حبیبی، ۱۳۹۲: ۱۷۲-۱۷۳).
در طرف دیگر، در علوم انسانی اسلامی، ادعا این نیست که بدون چارچوب نظری نسبت بهکل خلقت میتوان به تدوین فرضیه پرداخت. در این روش، محقق امهات و چارچوبهای مفهومی فرضیه خود را مبتنی بر مفاهیم عام و خاص (برای هر رشته علمی) از مکتب و واقعیات جامعه میگیرد. خروجی این مفاهیم که در سطح فرهنگ بنیادی (عمدتاً حوزههای علمیه و مراکز تخصصی مطالعات بنیادی) به توافق علمای اسلام رسیده است، در اختیار محققین در سطح فرهنگ تخصصی (عمدتاً دانشگاهها و مراکز پژوهشی) قرار میگیرد تا برای حل معضلات جامعه و مسائل علمی مورد استفاده قرار گیرد.
تکمله ای بر بحث مفهوم پردازی تجربه: تبیین های متفاوت از «مفهوم سازی تجربه» چه پیامدهایی بر فرآیند تولید علم و روش شناسی دارد؟ (۳)
۶) اَعراض و جوهر اشیاء
علوم انسانی اسلامی و اثباتگرایی هر دو به مطالعه واقعیت عالَم در سطح تجربه عینی علاقهمند هستند. از منظر اثباتگرایی، تنها مطالعه اَعراض پدیده ها مّدِ نظر است چون انسان راهی به جوهر ندارد. مواضع علوم انسانی اسلامی به قرار زیر است:
الف) آنچه در عالَم طبیعت مطالعه میشود، اَعراض اشیاء و نه جوهر و حقیقت آنها است. علوم انسانی اسلامی درصدد است تا در حد امکان به لایههای عمیقتر واقعیت نفوذ نماید و این مزیت نسبی آن به علوم رایج است. در فلسفه اسلامی ثابت میشود که ادراک، پدیدهای غیرمادی است و اساساً حواس ما «دیده جوهربین» ندارد (حسنزاده آملی، ۱۳۸۵). فلاسفه اسلامی نشان میدهند که آنچه در عالَم مادی یافت میشود نازله حقیقتی است که در عوالم بالاتر وجود دارد. به همین دلیل است که آنچه از قرآن به شکل الفاظ در عالَم مادی؛ و آنچه از عالَم عقل و مثال به نشئه عالَم طبیعت تنزل کرده، دارای اسرار و بطون فراوانی است.
ب) دستیابی به این اسرار و بطون از طریق علم شهودی، سیر انفسی و درک کلام حِکمی امام (ع) تا حدی امکانپذیر است (تقوی، ۱۳۹۵).
ج) از این بیان پیامبر (ص) که فرمود «اللهم ارنی الاشیاء کما هی» برداشت میشود که حقیقت اشیاء همان چیزی نیست که در ظاهر عیان است.
به طور خلاصه می توان گفت که تجربه از منظر علوم انسانی اسلامی گستره ای بس وسیع تری از علوم انسانی رایج دارد که الهام و شهود عرفانی بخشی از آن است. تجربه در نظامواره علوم انسانی اسلامی جهت مند، هدفمند، غایت مند، زمان مند و معیار مند است. از منظرِ علوم انسانی اسلامی، واقعیت موجود، چنانچه با دیدگاه های اسلامی زاویه داشته باشد واقعیت دارد اما اصالت ندارد. پژوهشگر علوم انسانی اسلامی در این حالت می کوشد تا با طراحی های لازم واقعیت موجود را به سمت واقعیت مطلوب سوق دهد. جهت مرزبندی بین رویکرد اثباتی و علوم انسانی اسلامی و تبیین دلالت های ضمنی آن برای بهره گیری علوم انسانی اسلامی از روش های تجربی موجود، مقایسه ای بین رویکرد اثباتی با علوم انسانی اسلامی، انجام گرفت که به شناسایی هفت تفاوت انجامید.
تکمله ای بر بحث مفهوم پردازی تجربه: تبیین های متفاوت از «مفهوم سازی تجربه» چه پیامدهایی بر فرآیند تولید علم و روش شناسی دارد؟ (۴)
برای تحقیقات آتی موارد زیر پیشنهاد می شوند:
الف) تبیین تجربه از حیث منطقی در نظاموارۀ علوم انسانی اسلامی چگونه است؟
«تبیین تجربه از حیث منطقی» به ما می گوید که تجربه چگونه فراچنگ می آید؟ و چگونه عملیاتی و محاسباتی می شود؟ جنبه های مختلف یک پدیده، چگونه و از چه روشی باید مورد مطالعه قرار گیرند؟ و نهایتاً استفاده از روشگان های متفاوت، چگونه توسط یک روشگان (منطق) عام فرانگر (میرباقری، ۱۳۹۴) به انسجام و وحدت می رسند؟ به نظر نمی رسد روشگان های مختلف را، از طریق وحدت عددی و جمع بین آنها، بتوان به نتیجه رساند. سایر موضوعات پژوهشی پیشنهادی عبارتند از:
ب) در مطالعات تجربی، مشکل حجیت استقراء ناقص چگونه حل می¬شود؟
ج) تعارض بین داده¬ها که از یک یا چند روش مختلف پیش می¬آید چگونه حل می¬شود؟
د) تبیین ارتباط حس و عقل و قلب چگونه است؟ آیا فضای فهم، تابع تبیین جداگانه حس و عقل و قلب است یا تابعی
از عملکرد عجینشده منابع معرفت است. منابع زیر مفید به نظر می رسند: تبیین ارتباط حس و عقل (کارآمد و بهشتی، ۱۳۹۳)، منزلت عقل در هندسه معرفتی (جوادی آملی، ۱۳۸۶) و نسبت عقل و وحی از منظر علامه طباطبایی (بهشتی پور، ۱۳۹۰).
ه) چگونه میشود فهم تجربی، فقهی، فلسفی و عرفانی از پدیدهها داشت، لیکن به یک نگاه کلنگر در مطالعه پدیده ها رسید؟ چگونه میتوان به یک منظومه معرفتی با یک منطق عام فرانگر، که منطقهای خاص مربوط به روشهای مختلف تحقیق (روش تجربی، فلسفی، شهودی، وحیانی و …) را سرپرستی نماید، دست یافت؟
آخرین نکته در خصوص دلالت های ضمنی این مدل برای پیشبرد نظامواره علوم انسانی اسلامی است که در جدول زیر قابل ملاحظه است. این دلالت ها تفاوت علوم انسانی اسلامی را هم در مقایسه با علوم انسانی رایج و هم دلالت های ضمنی آن را نشان می دهد.
تکمله ای بر بحث مفهوم پردازی تجربه: تبیین های متفاوت از «مفهوم سازی تجربه» چه پیامدهایی بر فرآیند تولید علم و روش شناسی دارد؟ (۵)
مقایسه تطبیقی مولفه های تجربه بین پارادایم اثباتی و علوم انسانی اسلامی را در زیر ملاحظه نمایید:
مقایسه مؤلفه های تجربه بین دو دیدگاه علوم انسانی اسلامی و اثبات گرایی
ردیف | موضوع | دیدگاه علوم انسانی اسلامی | دیدگاه اثبات گرایی |
۱ | خصائص عقلی، هیجانی، روانی و مزاجی فاعل شناسا | عمدتاً مشترک بین دو دیدگاه مورد مقایسه | عمدتاً مشترک بین دو دیدگاه مورد مقایسه |
۲ | وجود ساختارهای فطری و شناختی | معتقد به ساختارهای خاصی است | انسان مانند لوح سفید است[۱] (جان لاک) |
۳ | برخورد با واقعیت (محیط) | تعامل با واقعیت به معنی تعامل با واقعیت مشهود و واقعیت غیب است | تعامل با واقعیت به معنی تعامل با واقعیت مشهود است |
۴ | مدیریت تجارب | مدیریت تجارب بر اساس غایات و اهداف اسلامی است | مدیریت تجارب بر اساس اهداف شخصی و گروهی است |
۵ | محسوسات | عمدتاً مشترک بین دو دیدگاه | عمدتاً مشترک بین دو دیدگاه |
۶ | معقولات | از معقولات اولی و ثانوی (فلسفی و منطقی) و اعتباریات استفاده می شود | از ریاضیات برای توجیه استقراء استفاده می شود چون شواهد غیر محسوس معتبر نیستند. |
۷ | فوق معقولات | علم حضوری و علم شهودی مزیت نسبی علوم انسانی اسلامی است | یا نفی می شوند و یا کمکی به شناسایی پدیده ها نمی کند |
۸ | شکل گیری جهت تجربه | مبتنی بر جهت هستی | مبتنی بر اصالت منافع |
۹ | انتخاب تجربه/ ملاک صحت | مبتنی بر غایت اسلامی/ علم نافع و عمل صالح | مبتنی بر تفکر اومانیستی/ کارآمدی |
۱۰ | مواجهه با واقعیت (تجربه) | لایه های عمیق تر واقعیت، نیازمند قابلیت های وجودی بالاتر محقق است | برای مواجهه با واقعیت، آگاهی از تکنیک های روش تحقیق برای محقق کفایت می کند. |
۱۱ | تفسیر تجربه/ تفسیر واقعیت غیر مشهود | تفسیر بر مینای شواهد تجربی و غیر تجربی و باورهای اسلامی | تفسیر بر مبنای شواهد تجربی و ادراکات جمعی |
۱۲ | اشتداد وجودی به سمت کمال/ انحطاط | رسیدن به کمال براساس معیارهای اسلامی | رسیدن به خودشکوفایی بر اساس معیارهای شخصی/هنجارهای اجتماعی |
مؤلفه های تجربه و دلالت ضمنی آنها برای نظامواره علوم انسانی اسلامی
ردیف | موضوع | دلالت های ضمنی |
۱ | خصائص عقلی، هیجانی، روانی و مزاجی فاعل شناسا | به اهمیت ژنتیک (نطفه پاک) و غنای محیطی اشاره دارد |
۲ | وجود ساختارهای فطری | به تفاوت انسان با سایر موجودات و قابلیت های بالقوه انسان اشاره دارد |
۳ | برخورد با واقعیت (محیط) | به اهمیت تعامل با واقعیت اشاره دارد و این که حل چالش های موجود در محیط به بسط توانایی های انسان می انجامد و باید به استقبال آنها رفت و آگاه بود که اتفاقات در محیط هم ربوبیت می شوند تا انسان را به سرمنزل مقصود برسانند |
۴ | مدیریت تجارب | به این که برخی تجارب رهزن و برخی دیگر سازنده هستند و اگر قرار است اشتداد جوهریِ حداکثری در انسان رخ دهد باید این تجارب مدیریت شوند |
۵ | محسوسات | بعنوان مقدمه ای برای بخش معقولات، به اهمیت مراقبت در ورود داده های حسی اشاره دارد. |
۶ | معقولات | به اهمیت تنظیم درست مبادی فلسفی برای نظامواره علوم انسانی اسلامی، فلسفه مضاف و دسترس به تجربه بر اساس عقل آیین بنیاد اشاره دارد |
۷ | فوق معقولات | به مزیت نسبی علم حضوری و تجارب شهودی، تاثیر تهذیب نفس و مراقبه و توجه عرفانی و در یک کلام به ضرورت سنخیت افراد با اولیای الهی اشاره دارد. متوجه می شویم که رشد محسوسات و معقولات در انسان باید مقدمه ای برای رسیدن به این بخش باشد. در عین حال که اوحدی از افراد به مقامات در این مرحله دست می یابند اما از قِبَلِ دانشی که از این طریق به دست می آید گاه به تحولات شگرفی در فرد و جامعه می رسیم |
۸ | شکل گیری جهت تجربه | به قرار گرفتن در اردوی حق و باطل اشاره دارد. این که دانش نمی تواند بدون جهت باشد و این که علم و دین از هم جدایی ناپذیرند و داشتن هر گرایشی، خود دین محسوب می شود و دارای جهتی است؛ و اگر قرار است نظاموارۀ علوم انسانی اسلامی تشکیل گردد به میزانی که این نظامواره در خدمت به اهداف خداوند از خلقت انسان و هستی قرار می گیرد در جهت درست حرکت می نماید. |
کتاب و سنت | شکلِ هلالِ اطراف محسوسات، معقولات و فوق معقولات در نمودار یک اشاره به این مطلب دارد که هر سه دانش مذکور، ادراکات خطاپذیرِ انسان هست. این ادراکات خطاپذیر در معیت کتاب و سنت به بیشترین حد از مصونیت می رسند. | |
۹ | انتخاب تجربه/ ملاک صحت | به اهمیت نیاز شناسی و موضوع شناسی اشاره دارد. اگر تجربه هدفمند، غایتمند، معیارمند، زمانمند و مکانمند است پس لاجرم نیازشناسی و موضوع شناسی را (هم برای نظام علوم و هم برای رشته های علمی) تحت تاثیر قرار می دهد |
۱۰ | مواجهه با واقعیت (تجربه) | به نحوه حل معضلات اشاره می کند و این که واقعیت موجود باید به سمت واقعیت مطلوب، توسط خواص (حوزه و دانشگاه) حرکت داده شود. |
۱۱ | تفسیر تجربه/ تفسیر واقعیت غیر مشهود | دین بهترین مفسرِ تجارب (بیشتر غیر مادی)ی است که برای ادراکات بشری دیریاب هستند. |
۱۲ | اشتداد وجودی به سمت کمال/ انحطاط | برای قرار گرفتن انسان در مسیر صیرورت و برای رسین به تمدن اسلامی، علوم انسانی اسلامی باید طرح داشته باشد. علوم انسانی رایج با علوم انسانی اسلامی، کم یا زیاد، زاویه دارد و دلالت ضمنی آن هم توجه به ضرورت تحول علوم انسانی برای ایفای نقش تاریخی خواص (حوزه و دانشگاه) است. |
پی نوشت: [۱] البته بین تجربه گرایان تفاوت وجود دارد.
ادامه دارد ….