بخش دهم بحث مکتوب بین حجتالاسلام حسینیان و دکتر تقوی
به گزارش خبرنگار پژوهشکده تحول و ارتقاء علوم انسانی و اجتماعی، متن زیر بخش دهم بحث مکتوب بین دکتر سیدمحمدرضا تقوی و حجت الاسلام محمدجعفر حسینیان از اعضای پژوهشکده است که در ادامه از نظر شما می گذرد:
بخش قبلی این گفت وگو را اینجا ببینید!
تقوی:
مقدمه ای در تبیین و مفهوم پردازی «تجربه» از منظر علوم انسانی اسلامی (۶)
۹) انتخاب تجربه
در دنیای مدرن به دلیل گستردگی محرک ها و امکانات محدود انسان ها به لحاظ منبع توجه، ناگزیر انتخاب تجربه مطرح می گردد. از طرفی، تجارب انسان به تنهایی، برای استفاده از همه امکاناتی که خداوند برای رشد و تعالی او در نظر گرفته است، کافی نیست. انسان، نیازمند استفاده از مجاری و مسیرهای متعدد کسب معرفت است که از سپهر ربوبی به سمت انسان جاری و ساری است (مثل، وحی، الهام، شهود، تاریخ، عقل، فطرت، قلب و …). آگاهی از سایر منابع معرفت و کاربست صحیح آنها در طول زندگی (و عجین شدن آنها در متن وجودی انسان) می تواند موجب بسط، توسعه و عمق بخشیدن به انسان شود.
۱۰) مواجهه با واقعیت (تجربه)
«مواجهه فاعل شناسا با واقعیت» در نظامواره علوم انسانی اسلامی می تواند به صورت زیر قاعده مند شود: الف) فاعل شناسا، در یک فضای چند وجهی با امور و پدیده ها برخورد نموده و کسب تجربه می نماید (این فضا شامل استعدادها، علائق، تمایلات، هیجانات، منش ها، معلومات، مبادی و مبانی فکری و … می باشد). ب) امور و پدیده ها متقابلاً دارای فضایی با ویژگی چند وجهی هستند (شرایط زمانی و مکانی وقوع پدیده ها، پیشایندها و پسایندهای مرتبط با وقوع پدیده ها و ….. ). بنابراین، ج) مواجهه انسان با محیط (واقعیت)، مواجهه دو فضا است که خروجی آن (به عنوان معرفت) بر اساس این که چه وجوهی از فاعل شناسا با چه وجوهی از واقعیت، و با چه کیفیتی، برخورد و تعامل نماید می تواند در یک پیوستار از معرفت غیر صائب تا معرفت ناقص و معرفت صائب قرار گیرند .
مقدمه ای در تبیین و مفهوم پردازی «تجربه» از منظر علوم انسانی اسلامی (۷)
۱۱) تفسیر واقعیت (تجربه)
الف) در تفسیر تجربه نسبت بین جزء و کل باید لحاظ شود. هیچ تجربه ای به صورت تفریدی قابل تفسیر نیست و تفسیر تجربه باید نظاموار صورت پذیرد.
ب) تجربه می تواند به انحاء متعددی مورد تفسیر قرار گیرد. از منظر مختار، کامل ترین تفسیر از تجربه، زمانی رخ می نماید که با در نظر گرفتن عوالِم وجودی مختلف صورت پذیرد. از آن جا که نشئۀ مادی، جزئی از نظام هستی است و جایگاه آن هم نازل ترین نشئۀ وجود است، پس تفسیر تجربه نمی تواند مستقل از ارزش های حاکم بر عوالِم وجودی بالاتر از نشئۀ مادی صورت پذیرد.
ج) اگر معرفت صائب، معرفت نظاموار است، آنگاه تجربه به صورت عجین شده با سایر منابع معرفتی ادراک و دریافت می شود و طبعاً در همین غالب هم باید تفسیرشود.
د) تجربه ممکن است توسط سایر منابع معرفتی قید بخورد (برای مثال توسط عقل یا وحی). متقابلاً تجربه ممکن است به سایر منابع معرفتی قید بزند (مثلاً در احکام ثانوی اسلام). زیرا استنباط از احکام اسلامی نمی تواند منجر به یک حکم غیر قابل اجرا شود (میرباقری، ۱۳۹۴). دلیل دیگر آن که منطق استفاده از منابع معرفتی مختلف، متفاوت است لیکن یک منطق معیار عام لازم است تا منطق های جزئی (خاص) را دلالت نماید (فلسفه دلالت، همان).
ه) برخی اتفاقات در نشئۀ مادی رخ می نمایند که ما برای آن ها تبیینی در فضای تجربی نداریم. مثال: ۱) سرد شدن آتش برای حضرت ابراهیم (ع) با وجودی که خاصیت آتش سوزانندگی است ؛ ۲) شکافته شدن دریا و عبور حضرت موسی(ع) و یارانش از دریا و غرق شدن فرعونیان .
و) تجارب ماورایی که برای برخی از افراد (غیر از ائمه معصومین«ع») اتفاق می افتند: مثلاً طی الارض، القائات سبّوحی (در کلام ملاصدرا)، تَمَثّلاتِ با مثال و بی مثال (در کلام علامه طباطبایی و یا علامه حسن زاده آملی). سطح نازل آن القائات رحمانی است که از طرف ملائک و یا القائات شیطانی است که از طرف شیاطین بر انسان وارد می شود.
ز) در مواردی (به دلیل محدودیت های ادراکی و یا …) بشر مجاز به تجربه کردن و استنتاج از تجربه نیست: مثلاً حرمت ربا، واجبات و محرمات شرعی، این که چرا نماز صبح را باید بین الطلوعین خواند و دهها حکم دیگر.
ح) قضایایی هستند که نشان می دهند علم انسان بسیار محدود است. قضاوت انسان بر مبنای دانش محدود ممکن است او را از واقعیت دور نماید. انبیاء و اولیاء الهی در تفسیر برخی از این وقایع به ما مدد می رسانند. مثال: ۱) حضرت خضر«ع» خطاب به حضرت موسی(ع): این کارهایی که من کردم از پیش خودم نبود؛ (یعنی من از طرف خداوند دستور داشتم و حکم آن از طرف خداوند بر من نازل شده است) (کهف: ۸۲). ۲) درخواست حضرت نوح(ع) ازخداوند برای نجات پسرش و پاسخ خداوند به ایشان: «ای نوح! او از اهل تو نیست! او عمل غیر صالحی است [فرد ناشایسته ای است]! پس، آنچه را از آن آگاه نیستی، از من مخواه! من به تو اندرز می دهم تا از جاهلان نباشی!!» (هود: ۴۶).
مقدمه ای در تبیین و مفهوم پردازی «تجربه» از منظر علوم انسانی اسلامی (۸)
۱۲) اشتداد وجودی به سمت کمال/ انحطاط
حسین زاده یزدی (۱۳۹۶) معتقد است: «انسان به عنوان موجودی که از وجود اشتدادی برخوردار است و میتواند در ابعاد گوناگون هستی خود و در برخورداری از خصوصیات متنوع، شدت و ضعف و کمال و نقص داشته باشد، همواره در حال حرکت وجودی است و میتواند قوای خود را برای کمال و فعلیت آنها به کار گیرد یا خود را از کمال ممکن محروم سازد. قوای گوناگون موجود در نفس انسانی و تزاحم خواهشهای متناسب با هر یک از آنها و امتداد این کشاکش در حیات اجتماعی، انسان را مجبور به انتخاب میان کمال قوای متفاوت خود میکند. همین لزوم انتخاب و اختلافهای ناشی از آن، مکاتب گوناگون را به لحاظ تعیین الگوی تکامل و پیشرفت انسان و جوامع بشری از یکدیگر متمایز میکند».
اما یک پیشنهاد و سپس دو نکته را اضافه می کنم. اما پیشنهاد راقم برای پژوهش آتی این است که یک مطالعه ی تظبیقی بین این ۱۲ مولفه با دیگر دیدگاه ها (اثباتی، هرمنوتیک، انتقادی، پست مدرن و ….) صورت پذیرد. اما نکات پایانی: از آنجا که بحث برخورد انسان با واقعیت و شکل گیری تجربه نمی تواند به خوبی تبیین شود مگر این که در مطالعات خود تنها قائل به شناسایی روابط خطی (جزئی) بین انسان و پدیده (یا محیط) نباشیم (= دیدگاه اثباتی)، همچنین تنها متکی به ذهنیت و برداشت فاعل (فاعلان) شناسا یا محققین نباشیم (= دیدگاه تفسیری)، و تنها تبیین و حرکت در مسیر جبر تاریخی را مهم ترین وظیفه محققین ندانیم (= دیدگاه انتقادی). بلکه فراتر:
اولاً) در تبیین پدیده های علوم انسانی حداقل بتوانیم جایگاه عالم غیب را در تبیین پدیده های انسانی بیابیم (به عنوان اصلی ترین تفاوت علوم انسانی اسلامی با علوم انسانی رایج). در این صورت دیگر به دنبال مسیرهای موازی که می خواهند واقعیت غیب را از مکتب بگیرند و واقعیت مشهود را از علوم رایج؛ نخواهیم بود. مفهوم این حرف هم این نیست که ما نباید از دانش موجود استفاده نمائیم. بلکه مفهوم این است که نمی توان به یک تبیین یکپارچه رسید هنگامی که دانش را به دو تکه ی مجزا از هم با دو مبانی و مبادی متفاوت و گاه متضاد با هم تقسیم نماییم. ما نیازمند یک منطق یکپارچه هستیم که بتواند با یک منطق واحد هم واقعیت غیب و هم واقعیت مشهود را یکجا تحلیل کند. منطق این کار این است که غیب و شهود از یکدیگر جدا نیستند کما این که جنبه های مادی و غیر مادی انسان نیز از هم جدا نیستند. البته که این کار دشواری است اما باید با یکپارچه نگری و کل نگری یک بار دیگر با نگاه جدیدی به پدیده ها بنگریم تا قوانین خاص آنها را بیابیم. برای تبیین پدیده ها با این نگاه، ما قبل از هر چیزی نیازمند یک منطق و روشگان هستیم. در این مسیر نقش اندیشمندان حوزوی بسیار خطیر است. در واقع بسیاری از مطالبی که راقم در این گروه یا جای دیگر نگاشته است نیاز به یک کار اجتهادی دارد. از این رو از همین طریق صمیمانه درخواست می نماید که فضلای حوزوی چنانچه علاقمند باشند مطالب ارائه شده را با روش اجتهادی به دین عرضه نمایند و نتیجه آن را در همین گروه به اشتراک بگذارند. تلاش های اندیشه ورزانه بدون استفاده از روش اجتهادی در بسیاری از موارد حجیت لازم را نمی یابد.
مقدمه ای در تبیین و مفهوم پردازی «تجربه» از منظر علوم انسانی اسلامی (۹)
ثانیاً) برای پرهیز از نگاه های ناقص که در بالا توسط پارادایم های رایج مطرح شد حداقل در علوم انسانی که هم محقق و هم موضوع تحقیق انسان هست حتماً باید از نگاه های خطی پرهیز کرد. محقق یک انسان است که مناشع ادراکی متفاوتی دارد که در اشکال نظام محسوسات، نظام معقولات و نظام عواطف تکثیر می شوند (کنش، بینش و گرایش). این مناشع ادراکی دائماً با یکدیگر در حال داد و ستد هستند متاثر از یکدیگر و تاثیر گذار بر روی یکدیگر. بعلاوه مناشع شناخت هم در شکل گیری و هم در فرآیند مطالعه ی پدیده ها ، خود تحت تاثیر عوامل متعدد دیگری هستند که قبلاً اشاره شد (از جمله نظام ژنتیکی فرد، عوامل مزاجی، فیزیولوژیک و ….عوامل محیطی مانند اقتصاد، سیاست و فرهنگ، القائات سبوحی یا شیطانی، راهبردهای مقابله ای فرد برای مسائل شناختی و هیجانی (فراشناخت ها و فرا هیجانها) و …. هستند. بر این موارد در حال تغییر بودن انسان به عنوان محقق را هم اضافه نمایید. از طرف دیگر پدیده ی مورد مطالعه نیز هم در حال تغییر و هم تحت تاثیر متغیرهای دیگر هستند. براین اساس به نظر می رسد که باید برای تبیین پدیده ها دو فضا (و نه دو نقطه) یکی انسان و یکی پدیده ی مورد مطالعه با هم تصادم داده شوند. این وقتی است که ما می خواهیم با تمام جوانب وجودی خود، تمام جوانب وجودی پدیده را مطالعه کنیم ، در غیر این صورت ما با بخش هایی از ظرفیت خود، بخش هایی از ظرفیت یک پدیده را مورد مطالعه قرار داده ایم. علت اصلی مشاهده ی تفاوت در تبیین پدیده های مختلف توسط پارادایم های متفاوت به همین نکته بر می گردد. در نظر داشته باشید که هرگاه در عمل بخواهیم به چنین جایگاهی دست یابیم دائماً نیازمند این هستیم که از منطق و روشگان های سطح پایین تر (که تنها قادرند بخش هایی از یک پدیده را مطالعه نمایند) به سمت منطق و روشگان های سطح بالاتر حرکت کنیم. این کار نیازمند ممارست، تمرین و تدریج است. این چنین نیست که اگر مکتب ما دربردارنده ی تمام حقایق است ما نیز به عنوان محقق قادر باشیم از تمام این حقایق به یکباره بهره مند شویم. بلکه به میزان جدیت خود این بهره مندی حاصل می گردد.
تقوی: جناب استاد حاج آقای حسینیان گرامی سلام علیکم و رحمه الله. سوالی خدمتتون داشتم. خوب می دانیم که 12 مولفه ی احصاء شده ی فوق در تبیین مفهوم سازی تجربه (بحث فوق) به هر روشی بi دست آمده باشد به روش اجتهادی نیست. آیا ممکن است این چنین بحث هایی، غیر از این که همکاران محترم نقد می کنند و بهره مند می شویم و سعی می شود تدریجاً روش شناسی ان هم تدوین شود، ایا امکان دارد احصاء این مولفه ها با روش اجتهادی هم بدست Hید تا مقایسه ای صورت پذیرد. به نظر می رسد این گونه تتبعات هم بتواند به طریقی دیگر مددکار ما در هدفی که داریم، شود.
نقوی: دلالت ضمنی ۱۲ مولفه «تجربه» برای نظامواره علوم انسانی اسلامی را به عنوان جمع بندی این بخش از تاملات راقم تقدیم می کنم:
حسینیان: مولفه های تجربه را مورد دقت قرار دادم چند سوالی است که هنوز برای من ابهام دارد که خدمتتان عرض می کنم اول اینکه فرمودید مولفه های تجربه و اولین مولف را خصایص عقلی ذکر کردید که این روشن نیست چون اگر خصایص عقلی باشد در ردیف مقولات محسوب میشود نه تجربیات دوم وجود ساختار فطری است که این نیز معلوم نیست چگونه با تجربه ملاحظه میشود اگر صرفاً به لحاظ آثار است که به طور حتم همه آثار در پایان خصیصه تجربی خواهند داشت حتی آثار قلب و شهودات نیز باید به تجربه و عینیت رسیده و مشاهده پذیر باشد در شماره ۶ معقولات را ذکر کردید و شماره ۷ فوق معقولات و همه اینها را هم تجربی ملاحظه کردید در شماره ۸ شکل گیری جهت تجربه آیا جهت تجربه نیز خود تجربی است در شماره ۹ انتخاب تجربه یا ملاک صحت این نیز مشخص نیست که کدام سطح از ملاک بایستی در مرحله تجربه ملاحظه شود درس شماره ۱۱ تفسیر تجربه یا واقعیت غیر مشهود آیا بدین معناست که واقعیت غیر مشهور نیز به صورت تجربی قابل ملاحظه است و در شماره ۱۲ اشتداد وجودی به سمت کمال چه ربطی به تجربه می تواند داشته باشد با عذرخواهی مجدد جهت تبیین بیشتر سوالات فوق مطرح شده است.
تقوی: گمانه زنی مقدماتی راقم این سطور، در خصوص ارتباط بین ۱۲ مولفه مربوط به مفهوم سازی «تجربه» را در نمودار ملاحظه نمایید.
حسینیان: ممنون که با طرح سؤالات به روشن شدن بیشتر مطالب کمک فرمودید. واقعاً اگر غیر از این انتخاب جنابعالی هم بود طرح مطلب بسیار دشوار بود. مفهوم این حرف هم این نیست که آنچه بیان شد کلام تمام باشد. بحث نویی است باز هم نظرات و نقدهای جناب عالی و سایر همکاران محترم مورد امتنان و استقبال است. واقعیت این است که پیشبرد این مباحث نیازمند لحاظ کردن جنبه های مختلف یک مساله هست که خداوند با اجتماع تخصص های مختلف در این گروه این نعمت بزرگ را بر ما تمام کرده است.
در اینجا فایل های صوتی بین دو استاد رد و بدل شد که امکان بارگذاری وجود ندارد. علاقه مندان و محققان برای پی گیری مباحث و دریافت فایل می توانند با پژوهشکده تماس بگیرند.
ادامه دارد ….