بخش سوم گفتگوی مکتوب حجتالاسلام حسینیان و دکتر تقوی
به گزارش خبرنگار پژوهشکده تحول و ارتقا علوم انسانی و اجتماعی، متن زیر بخش دوم بحث مکتوب بین حجتالاسلام محمدجعفر حسینیان و دکتر سیدمحمدرضا تقوی درباره رشد انسان است که از نظر شما میگذرد.
بخش قبلی این بحث را اینجا ببینید!
بخش اول این بحث را ببینید!
حجت الاسلام حسینیان: در مورد روش استقراء باید عرض کنم که در علوم انسانی آن بخشی که از وحی أخذ میشود با معادلات حسی به دست نمیآید و روش دیگری میخواهد. حکم در اینجا به وسیله ملاحظه آثار تجربی نیست، اما حتماً کنترل تحققی و تعیین عینی معادلات انسانی با روش سیستم یعنی نمونه برداری ارائه شاخصه کنترل تغییر وضعیت همه با روش معادلات حسی است. پیش فرضهای علوم انسانی باید حتماً از وحی اخذ شود که شامل مجموعه احکام ارزشی توصیفی و تکلیف است و در علوم انسانی در بیان حکم نه تنها قیاس حسی بلکه قیاسهای عقلی هم وجود ندارد، حتماً دستیابی به علت حکم در علوم انسانی ممنوع است، اما در معادلات حسی علت حکم یعنی بررسی علت تغییر وجود دارد. بنابراین حکم روش تجربه در موضوع علوم انسانی و غیرانسانی متفاوت است.
استقرا به معنای روش تجربی قاعدتاً به تنهایی و بدون استفاده از قیاس عقلی به نظر نمیرسد، یعنی حجیت استقرا از نظر منطقی مخدوش است؛ چرا که مفید علم نیست و حتماً باید مبتنی بر کبرای کلی قیاسی باشد تا بتواند به جزمیت تجربی برسد، حال اگر از این مسئله بگذریم که روش قیاسی چگونه با روش استقرایی ترکیب میشود. بر اساس مطلب ما در این است که چگونه میتواند جهت اسلامی را در خود حفظ کند؟ اسلامیت یک معادله تجربی به چیست؟ آیا به این است که یک گزاره دینی را در میدان تجربه آزمون و خطا کنیم اگر چنین چیزی باشد آیا مبتلای به قیاس و استحسان و استصلاح نشدیم؟ آیا به این معنا نیست که یک حکم شرع را که قطعیت آن از نظر سند و استناد تمام است آن را وارد میدان تجربه و آزمون کنیم؟ آیا بدین معناست که حکم خدا را آزمون میکنیم؟ به عنوان مثال شرع مقدس گزارهای را در مورد سلامت بیان کرده است.
مثلاً حجامت از موارد حتمیه شرعی است در آزمون تجربی با این گزاره چگونه برخورد میکنیم، آیا آن را به گونهای آزمون میکنیم که حجامت خوب است یا بد است؟ مفید است یا مضر است؟ در چنین صورتی حکم شرع مقدس را به میدان آزمون بردن خطای بزرگی است، زیرا اگر تجربه آن را تأیید کند دلیلی بر صحت حکم نیست بلکه ملاک تجربه است و اگر هم تجربه آن را تأیید نکند به این معناست که حکم خدا را داریم علتیابی میکنیم و این قیاس بزرگی است قطعاً در موارد فوق تجربه و روش تجربی ما هیچ حجتی برای صحت حکم نخواهد داشت، بلکه تجربه روش تجربی به ما کمک میکند تا بتوانیم آثار حکم را در عینیت محقق کنیم، یعنی آثار و منافع گزاره دینی را از طریق تجربه به دست آورده و طبقه بندی آن آثار را بنمائیم، به عنوان مثال ثمرات حجامت را در انسانهای مختلف با مزاجهای متفاوت با روش تجربی بررسی کرده آن را مطرح میکنیم. بنابراین روش تجربه ما روش آزمون و خطا کردن حکم شهر مقدس نیست بلکه روش جریان دادن حکم شرعی در عینیت و ایجاد زمینههای تحقق و رفع موانع تحقق است در چنین صورتی روش ما روشی است که به کشف آثار و لوازم تحقق حکم مورد نظر میپردازد، یعنی فرضیه سازی برای تعمیم آثار حکم و سپس تبدیل آن به نظریه علمی هیچ گاه به معنای کشف علت حکم نیست که ما را دچار قیاس کند بلکه فرضیه سازی برای جریان تحقق آن و دستیابی به آسان و لوازم آن در بهبودی و سلامت فرد و جامعه.
دکتر تقوی: نوشته اید: «یک حکم شرع که قطعیت آن از نظر سند و استناد تمام است» را نباید به میدان تجربه برد مگر این که بخواهیم «آثار حکم را در عینیت محقق کنیم یعنی آثار و منافع گزاره دینی را از طریق تجربه به دست آورده و طبقه بندی آن آثار را بنماییم» کاملاً درست است. در همین رابطه جمع بندی کرده اید «این روش تجربه ما روش آزمون و خطا کردن حکم شهر مقدس نیست بلکه روش جریان دادن حکم شرعی در عینیت و ایجاد زمینههای تحقق و رفع موانع تحقق است، در چنین صورتی روش ما روشی است که به کشف آثار و لوازم تحقق حکم مورد نظر میپردازد یعنی فرضیه سازی برای تعمیم آثار حکم و سپس تبدیل آن به نظریه علمی هیچ گاه به معنای کشف علت حکم نیست که ما را دچار قیاس کند، بلکه فرضیه سازی برای جریان تحقق آن و دستیابی به آسان و لوازم آن در بهبودی و سلامت فرد و جامعه» که کاملاً درست است.
مطالبی که در پاراگراف اول نوشته اید درست است. علیالظاهر نشان دادن حجیت استقراء هم مورد نظر ابن سینا و هم شهید صدر بوده است. اگر ممکن است در این زمینه نظر جناب عالی را هم داشته باشیم.
حجت الاسلام حسینیان: انشاءالله مطالعه میکنم خدمتتون عرض میکنم.
دکتر تقوی: مسلم حجیت استقراء به اندازه حجیت قیاس نیست، اما شخصاً به این میاندیشم که پذیرش آن یا ردِّ آن منطقیتر است؟ هر چند به نظرم نشان دادن این که قبول آن معقول تر از ردِّ آن است چندان دشوار نباشد. کما این که منطقیون قیاس و استقراء و تمثیل را پذیرفته اند. اما نمیدانم از نظر شرع چه حکمی بر آن مترتب است؟
مقاله استقراء و ابن سینا را اینجا ببینید!
دکتر تقوی: از نظر ابن سینا و غالب فلاسفه، استقراء در زندگی بشر بسیار سودمند است و اگر استقراء را از زندگی انسان قطع کنیم تقریباً چیزی برای انسان (در محدوده امور مشهود) باقی نمیماند. در عین حال، استقراء (که منظور نوع ناقص آن است) یقینآور نیست. برای حلِّ این مشکل، ابن سینا بین استقراء و تجربه تفاوت قائل میشود و میگوید: اگر در شرایط استقراء، تجربه وجود داشته باشد میتواند یقینآور باشد البته باز هم مشروط؛ اما تجربه از منظر ابن سینا به چه معنی است؟
استقراء در واقع تکرار یک رابطه است که میتواند به دلیل همبستگی بین دو پدیده باشد، اما اگر بخواهد حجیت یا یقین آور باشد باید با یک قیاس خفی همراه شود. دیدگاه ابن سینا از طریق اصل کلی صدفه نمیتواند عمومیت داشته باشد حجیت تجربه را نشان میدهد.
«وجود قیاس خفی در جریان تجربه نشان دهندۀ نوعی عقل یا اصول عقلانی در تجربه و جریان آن است؛ یعنی نوعی معیت و همکاری با هم هستند و گویا عملکرد آنها بدون همکاری هم نقص دارد. … اصولی چون امتناع صدفه، اصل علیّت و اصل امتناع تناقض از جمله اصولی است که سیر فرآیند تجربی بدون آنها امکان پذیر نیست» (قربانی، ۱۳۹۰).
از نظر ابن سینا کلیت ناشی از تجربه مشروط است و باز هم برابر با قیاس نیست.
تفاوت تجربه و استقراء از منظر ابن سینا: از منظر ابن سینا، علت آنکه تجربه یقین آور است و استقرا اینگونه نیست، آن است که تجربه علاوه بر آنکه مانند استقرا بر تکرّر مشاهده ابتنا دارد، بر پایه قیاس خفی نیز استوار است و استقرا از چنین امتیازی برخوردار نیست: «المجرّبات یحتاج (تحتاج) الی امرین: أحدهما المشاهده المتکرّره، و الثانی القیاس الخفی، و ذلک القیاس هو أن یعلم أنّ الوقوع المتکرّر علی نهج واحد لایکون اتفاقیا، فإذن هو انّما یستند الی سبب… و الفرق بین التجربه و الاستقراء أنّ التجربه یقارن (تقارن) هذا القیاس و الاستقراء لایقارنه.»
البته وی علاوه بر اینکه تجربه را برخوردار از قیاس خفی میداند، شرایط دیگری را (مانند اینکه تجربهکننده نباید مابالعرض را به جای مابالذات بگیرد) نیز در باب تجربه منظور میدارد و میگوید: اگر این شرایط لحاظ شدند آن علم نسبتاً کلی به دست میآید.(به نقل از: جمعهخان افضلی. روش استقرائی از دیدگاه تطبیقی، معرفت فلسفی، تابستان ۱۳۸۶)
ایشان، مثل همه فلاسفه، اجماعاً استقراء را یقین آور نمیدانند. «نوآوری ایشان اضافه کردن یک کبرای منطقی یا قیاس خفی به گزاره استقرایی است مانند «صدفه اکثر نیست» و یا «اکثر اتفاقی نیست» و سعی کرده اند بین استقراء و تجربه تفاوت بگذارند و تجربه را از حیث حجیت بالاتر از استقراء میدانند. اما معتقدند تجربه هم یقین آور نیست مگر با شرایطی از جمله اینکه «اگر شیئی همراه با شیئی دیگر حضور یافت و غیبت آن هم همراه با غیبت دیگری شد» و برخی شرایط دیگر میتوان چنین استقرایی را نسبتاً کلی دانست.
در خصوص جناب شهید صدر، که منطق استقراء ایشان را از نوآوریهای مهم علمی میدانند، علی الظاهر ایشان از طریق ریاضیات در سطح بسیار بالا، حجیت استقراء را نشان میدهند. گرچه هنوز ایراداتی به نظریه ایشان وارد است که جناب خسروپناه در مقالهای که در بالا آمد این ایرادات را در آخرین صفحه مقاله شأن آورده اند. عده زیادی (چه مسلمان یا غیرمسلمان) به طرق مختلف (ازجمله احتمالات و یا تبیین معانی و …) تاکنون سعی کرده اند حجیت استقراء را نشان دهند.
حجت الاسلام حسینیان: به نظرم برای دستیابی به یک تحقیقات اجمالی پیرامون سه محور استقرا و قیاس و تجربه باید آنچه را در سه سطح از منطق ملاحظه کرد، یعنی در منطقه انتزاع در منطقه کل نگر و در منطقه تکاملی.
در صورت امکان اگر در دو سطح منطق انتزاع و کل نگر تتبع ای اجمالی حاصل شود در مقایسه میتوان منطقه کاملی را نیز به آن افزون نمود.
جدول شماره ۲ جدول بررسی حجیت در سه محور حجیت منطقی حجیت فلسفی و حجیت موضوعی در سه موضوع استقراء و قیاس تجربه و در سه سطح منطق انتزاع منطق کل نگر و منطق تکاملی.
مسائل مورد تحقیق حداقل چهار مسئله است: ۱. تعریف ۲. استدلال ۳. نتایج و ثمرات ۴. نقدها
اگر بتوانیم انشاءالله و با یاری خداوند متعال حداقل چهار مسئله فوق را در جدول شماره ۲ به صورت کتابخانه ای تحقیق کنیم، شمای اجمالی نسبت به حجیت به دست خواهد آمد.
پیرامون منطق تکاملی مطالبی قابل دقت و توجه است، اینکه آیا منطق قابلیت تکامل دارد شاید برای بعضی قابل قبول نباشد اما اجمالاً از دیدگاه ما منطق ابزاری است که قوای عقلانی انسان آن را برای رفع نیازهای مادی و معنوی خود میسازد. منطق همواره بعد از از فهم انسان است، یعنی انسان قبل از اینکه منطق داشته باشد قوه فهم داشته، لذا هیچ منطقی فطری نیست. آنچه که در فطرت انسان به ودیعت نهاده شده مسئله ایمان به خدا و ائمه اطهار (علیهم السلام) است. انسان در شرایط و زمانهای مختلف متناسب با ظرفیت فردی و اجتماعی خود و به تبعیت از پیامبران و رسولان الهی به امر پرستش خدای متعال اقدام کرده است و در هر مرحله نیز برای این کار از ابزار عقلانی خاصی استفاده نموده است. بنابراین متناسب با مراحل رشد و کمال انسان در تاریخ همان طور که مأموریت پیامبران الهی در شرایط مختلف و زمانها متفاوت است، همان طور که معجزات آنان نیز متفاوت میباشد تا در زمان حضرت خاتم (ص) کمال دین ظهور و بروز پیدا میکند. عقلانیت انسان نیز در طول تاریخ سیر صعودی و تکاملی دارد، حال منطقی که بتواند در زمان بعثت حضرت خاتم الانبیا صلوات الله و سلام علیه و در زمان غیبت کبرا هماهنگی عقول بشر را در جهت بندگی خدا و پرستش او بر عهده گیرد طبعاً منطقی تکامل یافته و پیشرفتهتر از منطق در دورههای قبل است منطق تکاملی منطق توسعه بندگی در ابعاد مختلف فردی اجتماعی و حاکمیتی است.
عقل که متکفل ساخت منطق است، بنا به ضرورتهای متفاوت و همچنین رویکردهای گرایشی و بینشی که متأثر است فرهنگ حاکم بر جامعه هست جهت رفع نیازهای اجتماعی خود و به ضرورت هماهنگی در عرصه عقلانیت اقدام به ساخت منطق مینمایند.
دکتر تقوی: ضمن تشکر از مطالب مفیدی که در این فقرات فرمودید: اگر ممکن است طراحی خود را برای ورود و تکمیل جدول شماره ۲ بفرمائید. انشاالله همکاران محترم هم حمایت خواهند کرد.
حجت الاسلام حسینیان: بحث من در رابطه با طبقه بندی منطقها انشاءالله اگر بتوانیم این جدول را به یک کار تحقیقاتی و کتابخانه ای تبدیل کنیم و نتایج تحقیق البته به نسبت ظرفیت گروه در گروه مطرح شود، امیدواریم مسیری باز شود برای دستیابی به شاخصههای منطق تکاملی. اجمالاً مطالبی را خدمتتان عرض میکنم چند نکته را توضیح میدهم که بعداً بایستی به صورت مبسوط هم به آنها بپردازیم. دیدگاههای موجود یعنی دیدگاه انتزاعی واژههای استقراء و قیاس تجربه به صورت مبسوط بررسی شده است. در دیدگاه منطق مجموعهنگر نیز این مطالب مورد بررسی قرار گرفته است. در جدول حجیت شماره ۲ ما دنبال سه نوع حجیت هستیم؛ هم حجیت منطقی بایستی بررسی شود، هم فلسفی و هم حجیت موضوعی. منظور از حجیت منطقی توجه به تطبیق ماده و صورت و صحت آن در منطق است حجت فلسفی یعنی صحت صورت ماده به منطق و صحت محتوا و ماده به اعتقادات و جهان بینی و در حجیت موضوعی دنبال صحت ارتباط صورت که از منطق میآید و محتوایی که از تجربه به دست میآید این سه نوع حجیت تجربه بایستی در سه سطح منطقی یعنی منطق انتزاع، منطق مجموعه و منطق تکاملی مورد بررسی قرار گیرد. در جدول شماره ۲ موضوعات ما عبارتند از: استقراء، قیاس و تجربه.
استقرا اجمالاً به معنای نوع استدلالی است که مقدمات آن از نتیجه به صورت محتمل و احتمالی پشتیبانی میکند که در مقابل استدلال قیاسی قرار دارد که مقدمات به صورت قطعی از نتیجه حمایت میکند استقرا به معنای سیر حرکت ذهنی از جزئی به کلی است که ذهن جزئیاتی را به دست می آورد و از میان آنها یک حکم عام را استنباط میکند، البته همان طور که مستحضرید علم منطق اطلاعات استقرایی را مفید علم نمیدانند، لذا لازم میدانند که استقرا را به عنوان یک حکم جزئی متکی به یک قاعده کلی نمایند که بحثهای مفصلی در این زمینه در مباحث منطقی مطرح شده است، از آنجا که بشر همواره به دنبال دستیابی به معادله تصرف در عینیت بوده است. استقرا به معنای ابزاری مفهومی قرار داده تا بتواند از مشاهدات مفرده به قواعد آن و معادلات کاربردی برسد غرض از دستیابی به معادلات نیز رسیدن به قواعدی است که انسان را توانمند نسبت به پیش بینی نسبت به آینده و کنترل آینده به نماید علما حسی معتقدند که همواره علم از مشاهده آغاز میشود و مشاهدهها قابلیت تعمیم پیدا میکند و از طریق تأمین قوانین و نظریات شکل میگیرد و از آن نظر یا به پیشبینی نسبت به آینده میتوان رسید، لذا قابلیت تکرار در مشاهده میتواند به عنوان یک پایه منطقی قرار گرفته که از طریق آن بتوان مشاهدات را معنادار نمود اما اشکالات متعددی نیز بر این رویکرد وارد است ازجمله اینکه قواعد تعمیم چگونه در استقرا قابلیت جریان پیدا میکند و اگر پیش فرضهای منطقی این ظرفیت را در استقراء ایجاد نکرده باشد که همه پدیدهها منطقاً با هم ارتباط دارند صرفاً با مشاهدات مفرده نمیتوان بین آن ربط منطقی برقرار کرد. به تعبیر دیگر چگونه میتوان از تعمیم مشاهدات مفرده بدون در نظر گرفتن ارتباط منطقی بین مشاهدات به تعمیم آنها و سپس به فرضیهها و نظریهها رسید؟، البته فرض فوق در رویکرد منطق انتزاعی است. منطقی که در مفاهیم پایه خود هیچ گونه ارتباطی را نمیپذیرد و معتقد است که «الجزیی لا یکون کاسبا و لا مکتسبا».
اما همین استقراء با تغییر در رویکرد منطقی از انتزاعی به کلنگر میتواند تعریف دیگری داشته باشد و آن وجود رابطه بین اجزا یک مجموعه است نگاه مجموعه و کل نگر میتوانند شرایط تأمین مشاهدات استقرائی را در منطق کل نگر فراهم کند لذا در این منطق به راحتی میتوان از جمع آوری دادهها و برقراری ارتباط بین آنها به فرضیهها و نظریهها رسید در این رویکرد مسئله تکرار مشاهده معلول به علت است که میتواند آن تکرار را معنادار کند.
حال همین استقرا در منطق تکاملی علاوه بر اینکه قدرت توصیف مجموعه و پیدایش فرضیه و نظریه دارد و علاوه بر آن که میتوانند نسبت به آینده پیش بینی هدایت و کنترل حوادث کند میتوانند نسبت به جهت ارزشی حاکم بر خود نیز نظر دهد و فرهنگ دین را از طریق جهت در معادلات استقرایی به دست آمده جریان دهد. بنابراین وجه امتیاز منطق تکاملی بر منطق مجموعه نگر ملاحظه جهت و یا فرهنگ حاکم بر جامعه در مشاهدات است که از طرق مختلف امکان پذیر میگردد، به عنوان مثال تنظیم نظام سوالات تحقیق با توجه به اولویتهای مورد نظر شرع مقدس و یا اضافه کردن پیش فرضهای گرایشی و بینشی محقق برای رسیدن به مشاهدات و ارزیابی آنها و یا تعیین مطلوبیتها و اهداف تحقیق با استفاده از مطلوبیتهای دینی و یا ملاحظه کارآمدی استقرار و مشاهده و دستیابی به نظریهها در جهت اولویتهای مورد نظر شارع مقدس. دومین موضوع مورد ارزیابی قیاس است. قیاس نیز در سه سطح از منطقها قابل مطالعه است که اینها قابل بررسی در تحقیقات کتابخانهای میباشد.
اجمالاً اینکه قیاس در منطق نظر و انتزاع یک رابطه یک طرفه از طرف کبری صغری و نتیجه برقرار میشود، لذا قیاس هیچ گونه زایش جدیدی در این منطق به دنبال ندارد اما همین قیاس در منطق کل نگر میتوانند ارتباطات چند سویه مفاهیم را برقرار کند که در منطق تکاملی علاوه بر این ارتباط مجموعه توجه به حضور جهت در تک تک مقدمات است، البته نیاز به تفصیل بیشتر دارد.
مقاله انواع استقراء و زمینه های عقلی و شرعی آن را ببینید!
مقاله جایگاه استقراء در قرآن را ببینید!
مقاله منطق استقراء علمی را ببینید!
ادامه دارد …