تقریری از مباحث مطرح شده در پژوهشکده تحول علوم انسانی/بخش ششم
به گزارش خبرنگار پژوهشکده تحول و ارتقاء علوم انسانی و اجتماعی، مباحث ذیل تقریری از مباحث مطرح شده در پژوهشکده تحول علوم انسانی است که به کوشش دکتر سیدمحمدرضا تقوی انجام شده است:
بخش قبلی این مطلب را اینجا بخوانید!
تقریری بر جلسه پژوهشکده تحول دانشگاه شیراز مورخ ۲۸ آذر ۱۴۰۱
آیا ابتناء علم تنها بر یک مبادی فلسفی خاص است و یا مبادی فلسفی متفاوت، منتهی به شکل گیری علوم مختلف می شود؟ و آنگاه این پرسش مطرح می شود که آیا می توان اراده ی الهی را در علم جریان داد؟ اگر بلی، چگونه؟ حجیت فلسفه قبلاً از حجیت فرهنگ صحبت به میان آمد.
در این نوبت به حجیت فلسفه می پردازیم: در شکل گیری یک دستگاه فلسفی و پدیدآیی مفاهیم آن، حتماً تعلقات و گرایش های ابداع کنندگان آن دستگاه فلسفی جایگاه کلیدی دارند. چالش زمانه ی ما این است که آیا فلسفه باید حاکم بر فرهنگ باشد و یا فلسفه باید زیر پوشش و چتر فرهنگ شکل بگیرد تا بتوان حجیت فلسفه را تضمین نماید؟ حجیت فرهنگ در مدل مختار تنها به عقلانیت انسان برنمی گردد بلکه حجیت فرهنگ بر سه گانه ی «وحی، عقل و تجربه» استوار است مشروط به این که این سه گانه به صورت متقوم با هم، و نه گسسته و بریده ی از یکدیگر، باشند.
در منطق مختار، حجیت فلسفه باید به حضور فرهنگ (به معنایی که در حجیت منطق گذشت) برگردانده شود و حجیت فرهنگ هم به حضور امام معصوم (ع) برگردانده می شود (در این معنا، تنها پیوند بین تولی و ولایت یا امت و امام برای حجیت فرهنگ کافی نیست، زیرا ممکن است حتا با وجود برقراری پیوند امت و امام باز هم شاهد حضور امام (ع) در فرهنگ نباشیم. حضور امام (ع) در فرهنگ به حضور امام (ع) در سبک زندگی معنا می شود که این ارتباط باید در بعد زمان به سمت خالص سازی میل نماید). معیار اخیر برای آزمودن حجیت فلسفه می تواند در عمل بسیار کارساز باشد. برای نمونه می توان فلسفه هایی که بر بدیهیات (عقل عام) و یا اصالت ماهیت (تباین ذاتی بین کثرات) استوارند را فاقد ملاک حجیت فلسفی دانست (نمونه ای از دیدگاه های ایجابی و ملاک های صحت که دربردارنده ی حجیت فلسفی باشند متعاقباً معرفی می شوند).
حدِّ اولیه مفاهیم فلسفی چیست؟
در هر نظام و دستگاهواره ی فلسفی برای هماهنگ سازی مفاهیم نیاز به یک حدِّ اولیه ی مفاهیم است. برای نمونه در رویکرد اصالت وجود، حدِّ اولیه وجود است. از آنجا که ابتناء هر نظام فلسفی بر حدِّ اولیه است، لذا باید دارای ویژگی های زیر باشد: ۱) حد اولیه نباید بسیط باشد. چون مفهوم بسیط قابلیت تکثیر ندارد. مفهومی که قابلیت تکثیر نداشته باشد قابلیت کل سازی نیز ندارد. در مدل مختار، تمام پدیده ها «کلِّ متغیر» هستند. بنابراین، تبیین پدیده نیاز به کل سازی دارد. اگر این قابلیت در حد اوایه ی فلسفی وجود نداشته باشد تبیین پدیده ها نیز غیر ممکن می شود.
به عبارت دیگر، حدِّ اولیه باید مرکب باشد. ۲) حد اولیه باید حداقل از سه مفهوم مرتبط و پیوسته با هم تشکیل شده باشد. چون حداقل ابعادی که می توانند یک کل را بسازند ۳ می باشد ( که عبارتند از دو عامل و ربط بین آنها). ۳) ابعاد حد اولیه باید قابلیت ضرب شدن در یکدیگر را داشته باشند. اگر ۳ بعد یک کل نتوانند در هم ضرب شوند به معنای آن است که از مفاهیم متباین (و نه پیوسته و مرتبط) تشکیل شده اند. ۴) حدِّ اولیه باید ساری و جاری در تمام موضوعات باشد. در مدل مختار، حدِّ اولیه از ۳ مفهوم «ولایت، تولی و تصرف» تشکیل می شود.
در مدل مختار، قلب به عنوان محور عملکرد انسان، تابع مدل ولایت، تولی و تصرف است. ولایت از آنِ خداوند متعال و نظام نبی مکرم اسلام (ص) است. انسان از طریق تولی به ولایت، و تقاضا کردن، امداد می شود. تولی به ولایت جبری نیست بلکه انسان قدرت انتخاب دارد. با امداد الهی ظرفیت انسان گسترش می یابد. هر اندازه که ظرفیت انسان گسترده تر می گردد، امکان تصرف او در سایر موجودات و اشیاء مادون افزایش می یابد. بنابراین رابطه انسان با خداوند از نوع تبعیت (عبودیت) است و در امور مادون از نوع تصرف است. این تصرف نمی تواند خودبنیاد باشد بلکه باید مطابق شارع مقدس است.
وحدت و کثرت در دیدگاه مختار
برای توصیف صحیح از وحدت و کثرت و ترکیب و تغییر و تکامل یک پدیده لازم است ابتدا اصول موضوعه ای به عنوان مبنا مطرح شود و سپس کوشش شود تا در توصیف و تبیین وحدت و کثرت از این مبنا خارج نشد.
این اصول موضوعه عبارتند از:
۱) در عالم کثرتهایی وجود دارد،
۲) در عالم، وحدت نیز قابل ملاحظه است،
۳) وحدت باید در کثرت جاری شود،
۴) کثرت باید در وحدت ملاحظه شود،
۵) وحدت نباید بر اساس کثرت تعریف شود،
۶) کثرت نیز نباید بر اساس وحدت تعریف شود،
۷) وحدت و کثرت نباید به صورت تألیف در کنار هم قرار گیرند،
۸) باید قائل به ربطی بود که به صورت واقعی بین وحدت و کثرت ملاحظه شود،
۹) تعریف از ذات و ربط باید عوض شود، یعنی ربط مفسر ذات شود و نه بالعکس، زیرا اگر ربط به تبع ذات معنا شود این ربط در کنه ذات ملاحظه نشده است. بنابراین اولین گام در توصیف مبنای فاعلّیت توصیف از وجود ربط واقعی بین وحدت و کثرت است.
در اینجا هیچ گاه ربط به تبع وحدت یا کثرت تعریف نمیشود، بلکه خود دارای هویتی است که آن هویت تابع ذات نیست و ذات تابع آن ربط است. به عبارت دیگر منظور از ربط، وجود یک ربط بین دو ذات نیست؛ یعنی طرفین ربط در وجود این ربط اصالت ندارند که در این صورت ترکیب امکان پذیر نخواهد بود، چون ذاتها کاملاً متعیّن اند و دو شیء متعیّن قابل ترکیب با هم نمیباشد و دیدگاه مختار به عکس این معتقد است. یعنی اصل در اشیاء مرکب است. در مرکب هیچ ذاتی در قبال ذات دیگر استقلال ندارد و ذاتها با یکدیگر متقوم اند یعنی اصل در توصیف ذات، تقوم و ارتباط آنها با یکدیگر خواهد بود.
در مرتبه بعد این ربط نمیتواند خالی از تعلق و جاذبه باشد یعنی ربط در حقیقت یک جاذبه و کشش است که حقیقت اشیا را به هم پیوند میدهد. آنچه در تعلق اصالت دارد غایت تعلق است یعنی هیچ گونه تعلق و کششی بدون هدف و غایت قابل فرض نیست. هر چیزی تعلق به غایت دارد بدین معنا که در حال حرکت است و برای حرکت او هم هدفی مفروض است. اگر این اثر پذیرفته شود آنگاه تمام اشیاء و مخلوقات شامل اصل حرکت میشوند.
پذیرش ربط واقعی بین کثرت ها و این که این ربط باید دارای تعلق و جاذبه باشد، محقق را از شبهات کثرت تباینی و همچنین وحدت اتصالی و یکپارچه رهایی می بخشد. این رویکرد، اهداف اولیه جدیدی را در توصیف وحدت و کثرت ارائه میکند؛ لیکن همین مبنا اگر به صورت مطلق ملاحظه شود خالی از اشکال نخواهد بود.
با این تعبیر که اگر
۱) حقیقت شیء جاذبه و میل مطلق به اشیای دیگر باشد و
۲) حقیقت جاذبه به سمت غایت باشد آنگاه این میل و جاذبه بین اشیاء و غایت دارای فعلّیت بوده و محقق است، لذا در ذات خود هیچ ضرورتی برای ترکیب و متحد شدن اجزای متمایل به هم وجود ندارد، یعنی اگر هیچ گونه فاعلّیت ای نباشد که اجزاء متعلق را در یک مجموعه قرار داده و مرکب بسازد نفس میل داشتن اجزای یک مجموعه به هم و همچنین به غایت موجب وجود پیدایش یک مجموعه و وحدت ترکیبی جدید نخواهد شد. بنابراین آنچه که میتواند تعلق و جاذبه را عینیت ببخشد و آنرا تفسیر کند و به وحدت برساند وجود فاعلّیت است.
بنابراین وجود فاعلّیت به منزله بلوغ حد اولیه دیدگاه مختار در توصیف عالم است. به عبارت دیگر، شیء در ترکیب آن نه قابل محض است که پذیرای صورتهای مختلف می باشد. در این معنا، شیء فاعل محض نیست آن گونه که هیچ گونه نیازمندی به غیر خود نداشته باشد؛ بلکه نحوه فاعلّیتی برای او وجود دارد که علاوه بر تصرف و فعالیت داشتن نسبت به مادون خود، به مافوق خود هم تعلق دارد. در واقع در بینش مختار، سه گانه ی ولایت، تصرف و تبعیت، دو بعد یک فاعل اند. یعنی یک فاعل در عین حالی که با فعالیت، خود را در اختیار مولای خود قرار میدهد و تابع دستورات اوست، در قشری از فاعل های دیگر که از نظر منزلت و منصب از او پایین ترند، میتواند متصرف باشد. یعنی ولایت آنها را به دست گرفته و در هدایت و سرپرستی آنها بکوشد. بنابراین نه تنها یک فاعل بلکه مجموعهای از فاعلها هستند که در ارتباط و اصطکاک با یکدیگر قرار گرفته اند و جمع و جامعه را تشکیل داده اند. بنابراین نظام فاعلها یا نظام ارادهها به صورت متقوم در این دیدگاه قابل تفسیر است.
به طور خلاصه در خصوص وحدت و کثرت در دیدگاه مختار می توان گفت:
الف) وحدت همان وحدت ترکیبی و کثرت همان کثرت ترکیبی است.
ب) تعالی در تکثیر وحدت ترکیبی و کثرت ترکیبی است. هر چقدر وحدت ترکیبی و کثرت ترکیبی بیشتر شوند رشد و تعالی بیشتر خواهد بود.
ج) منظور از کثرت ترکیبی، اجزاء و مولفه های یک شیء یا پدیده است که در ارتباط با هم (بر مبنای اصالت ربط) بوده، حضور و فعلّیت تعلقی دارند (بر مبنای اصالت تعلق)، به معنای آن که کثرات، علاقه به تعلق به فاعل بالاتر دارند، و در نهایت خاصیت فاعلی بودن دارند (بر مبنای اصالت فاعلیت)، به معنای آن که در تعیّن دادن به خودشان فعال هستند. البته منظور این نیست که به هر اندازه که اشیاء بخواهند می توانند فاعل باشند و به خود تعیّن ببخشند و نه به آن اندازه نامتعیّن و دارای ابهام هستند که نتوانند هیچ منزلتی را اختیار نمایند.
د) منظور از وحدت ترکیبی، وحدت بین مولفه های اصلی و محوری در عالَم است. برآیند مولفه های کثرت های ترکیبی، یک کل، مربوط به یک پدیده یا شیء می باشد. هرگاه برآیندهای مختلف چند کثرت ترکیبی در کنار هم جمع شوند و شرایط فعلّیت (حرکت مکانی) و فاعلّیت و جاذبه و حرکت زمانی بین آنها برقرار باشد، وحدت ترکیبی اتفاق افتاده است.
بحث وحدت و کثرت از آن لحاظ مورد تامل قرار می گیرد که در تبیین پدیده ها نقش کلیدی دارد. هر پدیده (انسانی و مادون انسان) یک کلِّ متغیر محسوب می شود. اگر کل بودن پدیده های مورد مطالعه مفروض شمرده شود، به تبع آن باید قائل به این باشیم که "کل مرکب از کثرات یا اجزائی است". از آنجا که ادراک کل به معنی تبیین و اشراف بر ابعاد تشکیل دهندهی کل، بررسی تقومی ابعاد نسبت به یکدیگر و جهت (گیری) کل خواهد بود بنابراین نیاز به ادراک نسبت بین وحدت و کثرات لازم می شود. این که چه تبیینی از نسبت بین وحدت و کثرت داشته باشیم تاثیر مستقیم در ادراک صائب و یا غیر صائب یک پدیده خواهد داشت. هر چه ادراک نسبت بین وحدت و کثرت صائب تر، قدرت پیش بینی و تصرف در پدیده ها نیز بیشتر، و این همان منظوری است که از مطالعه ی پدیده ها خصوصاً علوم انسانی مفروض است. بحث حرکت و انواع آن از جمله حرکت زمانی و حرکت مکانی در بخش حرکت مورد تامل قرار می گیرند.