دکتر تقوی: تعلق به دنیا عامل مهمی در افسردگی است
به گزارش خبرنگار پژوهشکده تحول و ارتقاء علوم انسانی و اجتماعی، متن زیر بخش شانزدهم بحث مکتوب بین دکتر سیدمحمدرضا تقوی، دکتر سیدسعید زاهد زاهدانی و حجت الاسلام محمدجعفر حسینیان از اعضای پژوهشکده است که در ادامه از نظر شما می گذرد:
بخش قبلی این گفت وگو را اینجا ببینید!
دکتر تقوی:
مقاله ای که در جلسه ۳۱ خرداد ۱۴۰۰ پژوهشکده مورد بحث قرار گرفت را ملاحظه کنید!
مقالات حمایت گر در زیر آورده شده اند.
پرسشنامه مراتب توکل ارتباطی با بحث تعلق، که در جلسه امروز مطرح کردم، ندارد. گرچه یک مقاله ای هم در راه است که ارتباط این دو مفهوم را نشان می دهد. همکاران محترم ملاحظه بفرمایید آقای عارفیان که این مقاله را با هم کار کردیم طلبه سطح ۳ و هم اکنون دانشجوی دکتری روانشناسی دانشگاه اصفهان است. در این مقاله تلاش شده است توکل که تشکیکی هم دیده شده است به صورت یک پرسشنامه قابلیت مقایسه را به دست آورد. اگر یک تیم حوزوی هم داشته باشیم همین کار را می توانند با روش شناسی علم اصول کار کنند. آنگاه می توانیم به نتایج متقن تری برسیم. برعکس این مسیر هم قابل تصور است. یعنی یک تبیین که از طرف حوزه معرفی می شود دانشگاهیان نقد کنند. تصور بنده این است که از این طریق ما سریع تر به علوم انسانی اسلامی دست می یابیم. لطفاً ایده های خود را به اشتراک بگذارید. مخصوصاً حاج آقا حسینیان در این امر خیلی می توانند به ما کمک کنند.
مقاله دستگاهواره معرفت (یا الگوی نظری و عملی علوم انسانی اسلامی) به اشتراک گذاشته شده است برای این که مسیر کلی پژوهش یا روش شناسی را نشان دهد. این روش شناسی از طریق فلسفه مضاف می گذرد که اینک مورد نقد بنده هم هست. معتقدم الهیات نظامواره ای باید به جای فلسفه مضاف بیاید که این در اولین مقاله آمده است (مقاله تحول در روان شناسی بالینی از منظر روش شناسی). الگوی علوم انسانی اسلامی چندین مؤلفه دارد که یکی از آنها مفاهیم پایه است. مقاله تولید مفاهیم پایه این موضوع را بسط داده است. مقاله تعلقات دنیوی همین مفهوم را به شکل مصداقی معرفی کرده است.
یک پدیده با یک مفهوم پایه تبیین نمی شود. بله درست است. ابتدا تصور بنده این شد (بر اساس تجارب شخصی و غور در منابع دینی در حد بضاعت) (در واقع این بخش را باید برعهده ی اندیشمندان حوزه گذاشت) که تعلقات دنیوی می تواند زیربنای اختلالات روان شناختی باشد. نزدیک به یک دهه تحقیق و تامل و پژوهش های تجربی با قوت نشان داده شد که فرضیه ی اولیه درست بوده است. بر اساس نتایج ارائه شده، متغیر «تعلقات دنیوی» تا ۵ برابر بهتر از قوی ترین متغیر های مطرح در تئوری های رایج توانسته است بسیاری از اختلالات روان شناختی (مثل اضطراب، افسردگی، ترس های مرضی، وسواس و ….) را پیش بینی کند. تعلقات دنیوی مولفه های متعددی دارد (از جمله تعلق به موقعیت، تعلق به افراد، تعلق به وضع موجود). قدم بعدی این بود که بیماران در هر یک از اختلالات روان شناختی، چه نوع تعلقی را نشان می دهند. در مرحله ی اول از امار استنباطی و روش های کمی استفاده شد. یک تحقیق در دست انجام داریم که به صورت کیفی با بیماران افسرده وارد مصاحبه عمیق می شود تا الگوی تعلقات افراد افسرده استخراج شود و انشاالله این کار برای اختلالات مختلف تکرار می شود. وقتی این پژوهش ها کامل شوند می توانیم در خصوص جایگاه تعلقات دنیوی و انواع و اقسام آنها با اختلالات روان شناختی نظر دهیم.
اخیراً متوجه شدم که حجت الاسلام دکتر رفیعی هنر، معتقد است زیربنای اختلالات روان شناختی بی تقوایی است. این هم یک فرضیه است که باید صحت و سقم آن مشخص گردد، اما همهی این موارد اگر تایید شد به معنای این نیست که مفهوم پایه دیگری در ایجاد و یا ابقاء این اختلال مطرح نیست. به همین نحو ادامه می دهیم و روز بروز بر قوت ادراکمان از این اختلال افزوده می شود. در این پزوهش کل متغیر برای افسردگی «تعلقات دنیوی» دانسته شد. این کل مرکب از کثراتی است که ۳ مولفه آن در بالا ذکر شد و ممکن است مولفه های دیگری هم مطرح باشند. اما به تدریج شما ممکن است به قابلیت و یا مدلی دست یابید که از اول بتوانید کل را احصاء نمایید. یک نمونه پیشرفته تر از این طرح «مدل چند وجهی اختلالات روان شناختی» است که در بالا آمده است. در این مدل یک ماتریس ۳ در ۳ و یا ۹ عامل موثر در اختلال شناسایی می شوند و به همین ترتیب مورد راستی آزمایی قرار می گیرند. البته یک قدم جلوتر رفته ایم و به یک ماتریس ۳ در ۳ در ۳ یا ۲۷ عامل هم دست یافته ایم. داده های تجربی این کار در دست طراحی و آزمایش است.
تفاوت آموزه های دینی با علم دینی:
کار دین هدایت انسانهاست اما وظیفه ی علم دینی تبیین پدیده های هستی است. روش دین مجمل گویی است چون قرار نیست تمام پدیده های هستی را به مثابه حل المسائل و با جزئیات تبیین نماید. نه این که قادر نباشد بلکه به این دلیل که اولاً ضرورتی ندارد و مهم تر (ثانیاً) خلاف هدف هستی است. انسان برای رشد باید مساله حل نماید و اگر دین تمام پرسش های بشر را جواب می داد رشد اتفاق نمی افتاد. بعلاوه ظرفیت عقل معطل می ماند و این خلاف انتظار از حکیم علی الاطلاق است. فلاسفه نشان می دهند که میزان ابهامات در عالم متناسب با ظرفیت عقل انسان است (یعنی عقل انسان قادر است بر تمام ابهامات این عالم فائق آید چرا که در غیر این صورت تعبیهی ابهامات در عالم بی دلیل می نمود و کار بی دلیل و منطق، از حکیم علی الاطلاق سر نمی زتد. همین پژوهش تعلقات دنیایی می تواند در حد چند کتاب دانش تولید نماید. دانشی که با ان می توان بسیاری از افراد درگیر در این اختلال را رهایی بخشید. و به همین ترتیب تبیین سایر پدیده ها.
تفاوت دانش دینی با غیر دینی:
دانش دینی از منبع وحی برخاسته است و لذا هم جاودانه تر است و هم دانشی عمیق تر است. دانشی است که شعاع نفوذ آن برای درک حقیقت، چون به منبع وحی وصل می شود، بسیار نافذ تر است. البته این در حد نظر است وقتی چنین دانشی تولید شود و این آثار بر آن مترتب گردد آنگاه ابناء بشر بر درستی آن صحه خواهند گذاشت. از این منظر می توان گفت که تولید علم دینی در واقع تبلیغ دین هم هست. چون افراد در می یابند (به صورت تجربی) که دین بر مسیر صحیح استوار است. چرا که بسیاری از افراد تنها از طریق عقل تجربی می توانند حقایق را دریابند.
نقد طرح فوق به لحاظ آماری و سنجشی:
یکی از اشکالاتی که به این طرح گرفته شد روش سنجش و استفاده از آمار است که انتقادی درست است. فعلاً روش دیگری نمی شناسیم. البته روش کیفی بسیار قابل قبول تر است. وقتی علم پیشرفت می کند روش شناسی علم هم پا بپای آن پیشرفت می کند. در علم رایج هم این مساله صادق است. وقتی تحقیقاتی که در ابتدای قرن بیستم انجام گرفته را با تحقیقات جدید مقایسه می کنیم متوجه می شویم که در یک قرن قبل تر، روش شناسی های حاکم بر تحقیقات چقدر ضعیف بوده است. بنابراین با پیشرفت علم دینی روش های متناسب تر با علم دینی نیز به تدریج کشف می شوند.
همکاران محترم لطفاً اظهار نظر فرمایید تا بنده هم مجال یابم ایده های خود را به مشارکت بگذارم. حاصل این تعاملات روش شناسی مورد نظر را تسهیل خواهد کرد. امیدوارم روزی برسد که همه افراد پژوهشکده مشترکاً کرسی نظریه پردازی روش شناسی علوم انسانی اسلامی را ارائه کنیم. نقد در خصوص نمودار که کل روش شناسی را خلاصه می کند هم موجب امتنان است.
بررسی تعلقات دنیوی در افراد افسرده
در پژوهش آل عمران (۱۴۰۰) که با روش پدیدار شناسی بر روی ده نفر از افراد افسرده انجام گرفت از روش مصاحبه عمیق استفاده شد و متغیر«تعلقات دنیوی» مورد بررسی قرار گرفت. متناسب با تحقیقات پیشین، افراد افسرده سه دسته اصلی تعلقات را نشان دادند. اولین مضمون اصلی بدست آمده «تعلق به افراد» بود که از مضامین فرعی آن می توان «تعلق به دوستان اعم از جنس موافق و مخالف، تعلق به خانواده مثل همسر، پدر و مادر و فرزند، تعلق به تایید دیگران و تعلق به افراد خاص مثل معلم و مشاور» نام برد. دومین مضمون اصلی، «تعلق به دارایی» نام گرفت که از مضامین فرعی آن می توان به «تعلق به خانه و ملک و تلاش برای ازدیاد آنها، وسائط نقلیه شخصی و ارتقاء آن، پول و حرص پول، خوراک و پوشاک» نام برد. سومین مضمون اصلی «تعلق به موقعیت» نام گرفت که از مضامین فرعی آن می توان به «تعلق به قدرت و اعتبار مثل داشتن وجاهت اجتماعی، برخورداری از قدرت و جایگاه اجتماعی ویژه، حب ریاست و تسلط بر زیردستان، تعلق به شغل و موقعیت شغلی، حب شهرت به شکل عام، خاص و در فضای مجازی، حب تحصیلات از طریق برتری رشته تحصیلی و تحصیل در دانشگاه های معروف از مضامین فرعی آن بودند. از مقایسه کدهای بدست آمده با پژوهش تقوی (۱۳۹۶) می توان بیان داشت: کد تعلق به افراد با زیر گروه تعلق عاطفی و کد تعلق به دارایی ها با زیر گروه به مادیات و کد تعلق به موقعیت ها با زیر گروه تعلق به وضع موجود دارای انطباق نسبتا بالایی است .به شکلی که بسیاری از کدهای فرعی در مصاحبه با گویه های ذکر شده در سوالات تطابق دارد… .
نکتهی قابل توجه، علت شناسی اندیشمندان مسلمان از بیماری افسردگی است که با نگاه این پژوهش (نقش تعلق در افسردگی) تطابق دارد: «یعقوب ابن اسحاق کندی» (۲۹۴-۲۲۱ق،به نقل از عباس،۱۴۳۷،ص۲) با تألیف کتاب «فیالحیله لدفع الحزان» در قرن نهم میلادی، از اولین دانشمندان مسلمانی است که به علتشناسی و درمان حزن (افسردگی) پرداخته است. کندی (۲۲۱-۲۹۴ق؛ به نقل از عباس،۱۴۳۷،ص۲) افسردگی را یک «درد روانی» تلقی میکند که دلیل آن را منحصر در دو علت «از دست دادن امور محبوب» و «عدم دستیابی به امور مطلوب» میداند.
از نگاه وی از آنجا که زندگی دنیایی پایدار نبوده و هیچکس نمیتواند بر همه آنچه رغبت دارد، برسد و یا مانع از دست دادن شیء و یا شخص و یا موقعیت مورد علاقه خود شود، پس باید امور محبوب خود را از یک دنیای پایدارتر انتخاب نماید تا از بقای آن اطمینان حاصل کند.کندی (۱۴۰۴،ص۱۱) با تقسیم افسردگی به دو نوع معتقد بود که حالات افسرده وار یا از اراده خود افراد ناشی شده و یا به واسطه امور بیرونی شکل میگیرد. او همچنین راهکارهای دهگانه ای را جهت درمان افسردگی ارائه کردهاست. پس از کندی شاگرد وی «ابوزید احمد بن سهل بلخی» (۳۲۲-۲۳۵ق) از دانشمندان شیعی قرن دهم میلادی در کتاب «مصالح الابدان و الأنفس» به تبیین علل افسردگی، انواع و راهکارهای درمانی آن پرداخته است. بلخی نیز علت افسردگی را «از دست دادن شیء محبوب» دانسته و با تقسیم افسردگی به دو نوع، منشاء یکی را جسمانی و منشأ دیگری را روانی تلقی کرده است.
مقایسه نتایج تحقیق حاضر با دیدگاه آیت الله حائری شیرازی
از نگاه آیت الله حائری شیرازی (۱۳۹۶) می توان تعلقات را به دو دسته ی خاکی و مافوق خاکی تقسیم کرد. با این دیدگاه تعلقات متکثر نیستند و واحد اند. انسان یا به خاک و دنیا تعلق دارد و یا به مافوق آن و تکثرات تنها در ظاهر اند و نه بیشتر و ترحیجی نسبت به یکدیگر ندارند. اگر کنه تعلق دنیوی را در افراد، دچار تردید کنیم و از دلبستگی به امور لرزه پذیر رهایشان کنیم می توانیم سلامت روانی را برایشان به ارمغان بیاوریم.
مستندات روایی و قرآنی «تعلق و ارتباط آن با اختلالات روان شناختی» کدامند؟
این کار تخصصی اساتید حوزوی است:
۱- در روایات، تعلق به عنوان عامل مهمّی در ایجاد افسردگی معرفی شده است: حضرت علی(ع) در حکمت ۳۶۷ نهج البلاغه میفرماید: "… آن کس که به دنیا عشق ورزید، درونش پر از اندوه شده و غم و اندوهها در خانه دلش رقصان گشت"؛ حضرت علی(ع) در حکمت ۲۲۸ می فرماید:" آنکس که قلب او با دنیاپرستی پیوند خورد همواره جانش گرفتار سه مشکل است: اندوهی دائمی، حرصی مستمر، آرزو و امید برآورده نشدنی".
۲- تعلق به مظاهر مادی، دل بستن به چیزهایی است که زوال و فنا و اضمحلال در ذات آنها نهفته است. امام علی(ع) در خطبه ۱۱۴ نهج البلاغه در این رابطه می فرمایند: «از دگرگونیهای عالم آن است که آن کسی که دیروز مورد ترحم بود امروز مورد غبطه واقع می شود و آن کس که مورد غبطه بود مورد ترحم قرار می گیرد و این نیست مگر به دلیل نعمتهایی که به سرعت دگرگون می شوند».
۳- تعلق به معنی باز شدن دربهای حرص و ولع بر روی انسان: به تعبیر امام علی(ع) در حکمت ۳۶۷ نهج البلاغه «دنیازده سیر نمی شود بلکه هر اندازه از دنیا بهره مند شود معادل یا بیشتر از آن درهای حرص و ولع بر روی او باز می شود».
۴- در روایات اسلامی، آزادی از تعلق و نداشتن وابستگی، موجب رهایی انسان از بسیاری از مشکلات فرض شده است: حضرت علی(ع) در حکمت ۱۳۳ نهج البلاغه می فرماید: مردم دو دسته اند؛ عده ای به این دنیا می آیند و خود را می فروشند و عده ای خود را می خرند و آزاد می کنند. بنابراین به دست آوردن یا از دست دادن بسیاری از چیزها نمی تواند زندگی آنها را تحت تاثیر قرار دهد. «لکیلا تاسوا علی مافاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم» (حدید/ ۲۳). بلکه حتی گاهی از دست دادن این موارد، ظرفیت آنها را برای رویارویی با مواردی از این قبیل در آینده بالا می برد.
۵- از منظر امام خمینی (ره) دوستی و عشق و علاقه به دنیا، یکی از موانع مهم تزکیه «قلب» است. اگرچه دنیا فینفسه مذموم نیست. زیرا اگر انسان دنیا را وسیله و ابزار قرار دهد و بتواند به وسیله آن نیازمندیهای دنیوی و اخروی را تامین کند، دنیا ممدوح است. ایشان تمام خطاهای انسان را به دلیل توجه قلب به دنیا و زخارف آن میدانند: «بدان که نفس در هر حظی که از این عالم میبرد در قلب اثری از آن واقع می شود که آن تأثر از ملک و طبیعت است و سبب تعلق آن است به دنیا و التذاذات هر چه بیشتر باشد قلب از آن بیشتر تأثر پیدا می کند و تعلق و حبّش بیشتر می گردد، تا آنکه تمام وجهه قلب به دنیا و زخارف آن [معطوف] گردد، و این منشأ مفاسد بسیاری است. تمام خطاهای انسان و گرفتاری به معاصی و سیّآت برای همین محبت و علاقه است» (شرح چهل حدیث: ۱۲۳).
در بیاناتی دیگر: «تعلق به این عالم طبیعت، تعلق به این دنیا، این اسباب این میشود که انسان را منحط میکند. … رسول اکرم هم رئیس یک ملت بود و فرمانفرمای ملت بود، لکن این فرمانفرمایی این طور نبود که او را جذب کند به خودش. فرمانفرمایی درتحت سیطره او بود، نه او در تحت سیطره فرمانفرمایی. اگر انسان سیطره پیدا بکند به حسب نفس بر خودش و بر همه چیز، این اهل دنیا دیگر نیست ولو اینکه همه دنیا هم داشته باشد (از بیانات امام خمینی «ره» در تاریخ ۴ بهمن ۱۳۵۹ در دیدار با هیئت دولت و نمایندگان مجلس شورای اسلامی).
حجت الاسلام حسینیان: بنده به تدریج دریافتم که علوم انسانی اسلامی عجیب ابعاد متعددی دارد که به هم مربوط می شوند. اما برای شروع پیشنهاد بنده این است که نخست روی کلیت روش، که در نمودار فوق آمده نگاهی داشته باشیم. در هر حدی که لازم است این کلیت را تصحیح کنیم و سپس وارد جزئیات بیشتری شویم.
دکتر تقوی: این مقاله هم در خصوص همان نمودار است، البته ابتدا بنده به فلسفه مضاف رسیدم. سپس دریافتم که فلسفه حاصل تاملات بشری است و نمی تواند مبنای علوم انسانی اسلامی باشد. و به جای آن بنده «کلام جدید/ الهیات اسلامی» را جایگزین آن کردم. اینک شاید بتوان از نظامواره الهیاتی، که نیازمند تدوین است، و به دنبال آن از الهیات مضاف صحبت کرد.
ادامه دارد … .