چگونه میتوان علوم انسانی موجود را متحول کرد؟
به گزارش خبرنگار پژوهشکده تحول و ارتقاء علوم انسانی و اجتماعی، جلسه شورای پژوهشکده تحول و ارتقاء علوم انسانی و اجتماعی دانشگاه شیراز به صورت مجازی در فضای مجازی برگزار شد،
دکتر سیدمحمدرضا تقوی در ارتباط با مباحث مطرح شده در جلسه، یادداشتی نگاشته که در ادامه میآید:
مسیر رشد انسانها به گونهای تنظیم شده است که در هنگامی که متولد میشوند چیزی نمیدانند (احتمالاً منظور علم حصولی است) سپس ادراکات حواس ظاهری (۵ حس) در افراد رشد میکند. رشد ادراکات حسی ظاهری رشد قوای حسی باطنی (مثل قوه خیال، حافظه، متوهمه) را موجب میشود و سپس رشد قوای عقلانی و در مواردی که افراد ظرفیت نشان دهند رشد قوای فوق طور عقلی اتفاق میافتد.
هدف از خلقت انسان تقرب حداکثری به خداوند بوده است. متناسب با این هدف خداوند، عالم تشریع و عالم تکوین و عالم نفس را آفرید که انسان آنها را تور شکار خود قرار دهد و به آن هدف برسد. وقتی موضوع علم فقط مطالعه عالم طبیعت یا نظام تکوین میگردد فقط بخشی از امکانات در خدمت انسان قرار میگیرند. همچنین وقتی از تمام منابع معرفت که حس و عقل و قلب باشند استفاده نشود، مجدداً بخشی از امکانات از دست میرود. همچنین وقتی انسان تنها از علوم آموختنی (حصولی) سود میبرد علومی که مسئولیت ادراک عوالم بالاتر را عهده دار هستند از دست میرود. پس ما همواره با یک طیف از امکانات روبرو هستیم که هر اندازه به سمت استفاده حداکثری از امکانات برویم به رشد بیشتری خواهیم رسید. به غیر از افرادی که مشمول عنایات خاص خداوند میشوند و بشر از قوانین آن اطلاعی ندارد، معمول مراحل رشد از کم به زیاد یا از پایین به بالا است. برای مثال ابتدا رشد حس، بعد عقل و بعد قلب را داریم (این بحث نیز جزئیاتی دارد که قبلاً گذشت).
پس ما را گریزی از کسب دانش حصولی نیست* (گرچه علامه طباطبایی نشان میدهد که مبنای علم حصولی نیز به علم حضوری میرسد). همین طور نمیتوان به طور معمول (فعلاً عنایات خاص مطرح نیست) بدون طی مرحله عقل به مرحله قلب رسید. مولانا نیز که میگوید "پای استدلالیان چوبین بود" نه این که منظورش ناارزنده سازی عقل باشد بلکه میخواهد بگوید "به عقل تنها اکتفا نکن، بالاتر بیا، بالاتر هم خبرهایی هست".
اما مهمتر از ممحض شدن به قوای ادراکی حس و عقل و قلب، مجهز شدن به تناسبات ضروری بین این سه مؤلفه است. از یک منظر، شاید تفاوت دیدگاه جاری با دیدگاههای مرسوم (اسلامی و غیر اسلامی) در چگونگی این تناسبات باشد. آنچه میتواند علوم انسانی موجود را متحول نماید ارائه قاعدهای عملیاتی برای محقق کردن این تناسبات در سطوح مختلف رشدی و در سرتاسر دوران زیست انسان است. شواهدی در دست است که نشان میدهد شارع مقدس از این تناسبات دفاع مینماید. فی الواقع در فقدان این تناسبات است که نفس انسانی انسجام، یکپارچگی و بساطت خود را از دست میدهد و زمینه برای انحراف شخصیت و نفوذ شیطان آماده میگردد. این موضوع میتواند دلالتهای ضمنی و آشکار مهمی در نحوهی زیست ما، از جمله نحوهی فرزندپروری و نظام تعلیم و تربیت ما داشته باشد.
از طرفی خداوند با اسم یا رحمان اراده کرده است که مؤمن و کافر در نشئه مادی حیات بتوانند قوانین عالَم ماده را دریابند لیکن با اسم یا رحیم، کسانی میتوانند قوانین باطن عالم را فهم کنند که با جان جهان محرم شده باشند. این که جهت گیری نظام واره علوم انسانی اسلامی فقط کشف قوانین طبیعت (یا عالم تکوین) باشد، (گرچه در مطالعه طبیعت هم اسرار الهی را میتوان یافت و باید هم به دنبال ادراک اسرار طبیعت بود و رشد طبیعی هم از همین مسیر میگذرد) اما به نظر میرسد خداوند شأنیت انسان را بالاتر از این حد میداند. این حدِّ از دانش را میتوان هدف یا غایت علوم متداول (البته با جهت گیری اومانیستی) دانست. اگر هدف دین در همین حد خلاصه میشد فقط خلقت عالم طبیعت کافی بود. اما خداوند نظام تشریع را هم قرار داد و انبیا و راهنمایانی فرستاد. بعلاوه علم را در جان انسانها هم قرار داد تا امکانات لازم برای رشد انسان، فراتر از عالم ماده، را فراهم نماید. اینک اگر نظام واره علوم انسانی اسلامی بخواهد در حد مطالعه امور مادی متوقف شود هم با هدف خلقت ناسازگار است و هم امکانات موجود در عالم را نادیده گرفته است.
حتماً حل مشکلات در چارچوب تنگ عالم ماده، برای انسان، بسیار دشوارتر از وقتی است که برای حل مشکلات، امکانات عوالم دیگر حیات را هم در اختیار داشته باشید. یک دیدگاه برای حلِّ مشکلات انسانی، استفاده از امکاناتی است که در عالم ماده هست لیکن دیدگاه دوم، از دو امکان دیگر، که نظام تشریع و نظام انفسی (معرفت نفس) باشد، نیز برای حل مشکلات و تعالی انسان مدد میگیرد. بنابراین محقق علوم انسانی اسلامی حتماً با این سه فضای رشد آشنایی کافی دارد.
_______________________
* علوم اصطلاحی نعمت اوست
ولی بی سوز عشقش نقمت اوست
ترا انبار الفاظ و عبارات
چه حاصل میدهد غیر خسارات
چو نبود نور علم یقذف الله
چه انباری ز الفاظ و چه از کاه
گمانت اینکه با خرج عبارات
بکر و فر و ایماء و اشارات
سوار رفرفستی و براقی
ورم کردی و پنداری که چاقی
بدر آخواجه از کبر و ریائی
گدائی کن که یابی کبریائی
در این درگه دل بشکسته باید
تن خسته دهان بسته باید