کتاب «رویکردی بر عملکرد اجتماعی حضرت یوسف(ع) در قرآن»
به گزارش خبرنگار پژوهشکده تحول و ارتقاء علوم انسانی و اجتماعی به نقل از ایکنا، نویسنده در کتاب «رویکرد اجتماعی و سیر تطور نگاه قرآنی داستان حضرت یوسف(ع)» به بررسی نقش تربیتی حضرت یوسف در قرآن، کنش و واکنش حضرت یوسف(ع) به عنوان مربیای که نقصی در علم و رفتارش راه ندارد، پرداخته است.
مسئله تربیت اجتماعی و شیوه های کارآمد آن در طول تاریخ حیات انسان به خصوص در عصر اطلاعات بسیار مورد توجه قرار گرفته و از مباحث مهم و سرنوشت ساز محسوب می شود. بی تردید این مسئله در رشد و زندگی فردی، خانوادگی، اجتماعی، سازمانی و سلامت روانی مردم نقش اساسی دارد. از این رو در آموزه های وحیانی به آن عنایت ویژه شده و الگوهای جامع مجسمی برای بهره گیری به جامعه بشری ارائه کرده است که یکی از آن الگوها عملکرد حضرت یوسف(ع) است. تلاش این نوشتار بر آن است که ادبیات تربیتی و شیوه های آن مربی و پیشوای آسمانی کشف شود. اهمیت و برجستگی این نکته که حضرت یوسف(ع) براساس آموزه های وحیانی، توجه خاص به مسئله تربیت داشته و براساس اقتضائات از شیوه های تربیتی گوناگون بهره گرفته است و به همین دلیل به موفقیتهای چشمگیری نائل آمده است، حائز اهمیت است که این مربی آسمانی برای تربیت متربی های خود از شیوه های عقلانی، اخلاقی و عاطفی بهره گرفته است.
مؤلف در مقدمه این اثر مینویسد: مهمترین شیوههای عقلانی مورد عنایت ایشان توجه به محوریت خداوند در هستی، تربیت به وسیله ایجاد و تقویت معادباوری، تربیت از مسیر معرفت افزایی، پرورش خردها، تجربهپذیری، اعطای علم و معرفت، تربیت از مسیر مشورت با خردمندان بوده است. همچنین اصول تبلیغی که پیامبران به کار میبرند، مانند: اصل مقابله با دشمن، اصل داشتن تشکیلات، اصل تفاوت نگذاشتن بین مردم، اصل پرهیز از تفرقه، اصل زمان شناسی در تبلیغ، اصل مکانشناسی در تبلیغ، اصل مخاطبشناسی، اصل صبر در تبلیغ، اصل شهامت و شجاعت، اصل گفتار و سخن به جا، اصل دعوت به توحید، اصل دعوت به تقوا و دیگر اصول تبلیغی، اصولی هستند که در عملکرد تبلیغی تمامی پیامبران شاهد آن هستیم.
این کتاب شامل فصلهای زندگینامه و وضعیت جامعه زمان حضرت یوسف، اهداف و چشمانداز حضرت یوسف در عملکرد خود برای اصلاح ساختار و محتوای جامعه، اقدامات حضرت یوسف(ع) در عملکرد اجتماعی و اصلاح جامعه، بررسی موفقیتها و توفیقات حضرت یوسف در اصلاح و مدیریت اقتصادی جامعه یا ناکامیهای ایشان، مشکلات بر سر راه حضرت یوسف(ع) در عملکرد اجتماعی خود است.
نگارنده در این کتاب در تلاش است به چند سؤال پاسخ دهد. از جمله اینکه وضعیت جامعه زمان حضرت یوسف چگونه بود؟ بر اساس تحقیق وی، جامعه حضرت یوسف تشکیل شده از اقشار و افرادی فقیر، کمسواد، سست ایمان، حسود و بخیل بود. از نظر اقتصادی نیز فقر، قحطی، رکود و بیتدبیری حکام نیز بیش از پیش ملموس بود. از نظر مذهبی و دینی در زمان تولد و حکمرانی ایشان، در ابتدا در بنیاسرائیل و سپس در مصر شاهد بتپرستی و خدایان چندگانه بودهاند. در واقع مشکلات و دغدغههایی که حضرت یوسف با آن روبهرو بود بسیار زیاد بود. در ابتدای راه نیز با شبه و مشکلاتی که زلیخا برای ایشان به وجود آورد جو نامساعد و متشنجی را برای حضرت یوسف ایجاد کرده بود.
پرسش دیگر هدف و چشمانداز حضرت یوسف(ع) در عملکرد اصلاحی خود برای جامعه و اصلاح ساختار بود. هدف اصلی و نهایی حضرت یوسف آن بود که با جلب اعتماد شاهان مصر و مردم، بتپرستی را ریشهکن کند و یکتاپرستی را در سرتاسر مصر طنینانداز کند، البته اصلاح اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی مصر و بلاد همجوار مصر نیز در برنامه کاری ایشان بود، اما همه این امور عامل هموار کننده مسیر یکتاپرستی بود.
سؤال دیگر این بود که حضرت یوسف(ع) در اصلاح جامعه و عملکرد اجتماعی خود در این راستا به چه موفقیتهایی دست یافت دلیل این توفیقات چه بود؟ مدیر برای مدیریت صحیح، باید دارای ویژگیهای اخلاقی باشد. همانگونه که حضرت یوسف(ع) با اخلاق خوب در زندان موجب جذب زندانیان و هدایت آنان شد و نیز رفتار نیکو با مردم و منش بزرگوارانه آن حضرت با پادشاه مصر، رسالت این پیامبر الهی(ص) را در جذب و هدایت مردمان به سوی حق، با موفقیت همراه کرد و این همه در عملکرد حضرت یوسف عیان بوده است.
یکی دیگر، از برهههای حساس زندگی یوسف مسئله وزارت و عهدهداری مسئولیت در حکومت مصر بود و به راستی عملکرد او نمونه موفقی از یک کارگزار اسلامی است که توانست با مدیریت خود، جامعه را از خطرات بسیار نجات داده و منشأ خیرات فراوان شود. وقوع خشکسالی و قحطی در زمان حیات حضرت یوسف(ع) به اذن خدا و به واسطه دوراندیشی و برنامهریزی الهی حضرت یوسف، منجر به وقوع بحران و مصیبت نشد.
مبانی این تحلیل در زمان حضرت یوسف(ع) و از سوی ایشان مورد استفاده قرار گرفته است. نخست آنکه ایشان تولید مستمر محصولات کشاورزی را طی مدت هفت سال پر محصول توصیه میکند. دوم، راهکاری مناسب برای انبارداری و نگهداری غلات ارائه میکند. سوم، بودجهای برای تولید محصولات کشاورزی و ساخت سیلوها و تأسیسات فرآوری محصول اختصاص میدهد. چهارم، طی مدت هفت سال خشکی، غلات ذخیره شده را بر اساس حداقل مقدار مورد نیاز مردم توزیع میکند.
به این ترتیب، ایشان از ایجاد قحطی جلوگیری کرده و قیمت غلات را کنترل میکند. رویکرد حضرت یوسف در فراهم کردن سیلوهای نگهداری غلات به عنوان منبع ذخیره کنترل کننده، امروزه در بسیاری از جوامع مدرن به عنوان راهبردی برای کنترل نوسانات اقتصادی و تولیدی استفاده میشود. بدین ترتیب، ضرورت الگو گیری حاکمان و کارگزاران حکومتهای دینی از روش و منش حضرت یوسف در مدیریت فرهنگی ـ تربیتی و اقتصادی توصیه میشود.
پرسش دیگری که نویسنده به آن پاسخ میدهد این بود که حضرت یوسف در اصلاح جامعه و عملکرد اجتماعی خود با چه ناکامیهایی مواجه شد و دلیل این ناکامیها چه بود؟ وی در پاسخ مینویسند: «چنانچه در منابع اسلامی و فقهی و همچنین قرآن کریم ملاحظه کردهایم، ما شاهد ناکامی از حضرت یوسف نبودهایم بیکفایتی و ناکارآمدی در کارنامه کاری ایشان به چشم نخورد.»
وی معتقد است که دستاورد حضرت یوسف در اصلاح جامعه و عملکرد اجتماعی شامل این موارد است:
بالاترین دستاورد حضرت یوسف یکتاپرستی بود که آن را در میان شاهان و سران مصر به وجود آورد و مردم مصر را بعد از هزاران سال یکتاپرست کرد.
از بین بردن همه محلهای عبادت و نگهداری بتها و صرف کردن ثروت و اندوختههای آنها برای مردم.
همسانسازی اقشار جامعه و از بین بردن فاصلههای طبقاتی
از بین بردن قحطی، فقر، رکود و بندهپروری و کنیز پروری.
فرهنگسازی درست و اخلاقی در جامعه و از بین بردن جامعه ارباب رعیتی.
حضرت یوسف برنامه رشد و تعالی اقتصادی و اجتماعی چهارده ساله خویش را برای مبارزه با فساد اخلاقی ـ اجتماعی و برقراری عدالت اجتماعی طراحی کرد. ابتدائاً آن حضرت دارای مقام خزانهداری با ویژگیهایی همچون «مکین»، «امین»، «حفیظ» و «علیم» و برنامهریزی حساب شده برای جلوگیری از قحطی با ذخیرهسازی، مصرف در حد نیاز و فروش تولید اضافی در سالهای قحطی اجرا کرد. حکومت یوسف، سر لوحه برنامه خود را اصلاح نفس قرار داد.
وی همواره بر پرستش خدا و مبارزه با نفس تأکید داشت. آن حضرت، توانست حکومتی الهی با رعایت شناخت مقتضیات و شرایط زمان، به اصلاحات اقتصادی روی آورد و با برنامهریزی بلند مدت و کارشناسی شده، موفق به اجرای عدالت اجتماعی گردد. یوسف امور اجتماعی و اقتصادی را به مبانی عقیدتی و خداباوری پیوند میزد. این ویژگیها، او را به عنوان یک مصلح توحیدی نشان میدهد. از این رو، نگاه توحیدی و خداباوری در شناخت و تحلیل پدیدههای اجتماعی، رکن حکومت دینی و منشور این دولت دینی محسوب میشود. یوسف، که تمام افعال خود را بر محور توحید و مبارزه با نفس تنظیم کرده بود، وقتی به حکومت دست یافت، اصلاحات اجتماعی و اقتصادی را در برنامه اصلی خود قرار داد.
حضرت یوسف نشان داد که حکومت دینی توان گسترش فرهنگ توحیدی و تعالی انسان و اصلاح امور اجتماعی و اقتصادی و معیشت انسان را مورد توجه، شناخت و مدیریت قرار دهد. وی نشان داد که معیشت و امور دنیوی در کنار امور معنوی، همچون دو بال یک پرنده هستند. برنامه اصلاحات اجتماعی و اقتصادی حضرت یوسف در قالب یک جریان برای تشکیل جامعه دینی تدوین و اجرا و با موفقیت به ثمر نشست.
یادآور میشود، کتاب «رویکرد اجتماعی و سیر تطور نگاه قرآنی داستان حضرت یوسف(ع)» به قلم معصومه حسنپور زعفرانی در ۱۸۷ صفحه در بهای ۸۵۰۰۰ تومان از سوی انتشارات مکین منتشر شد.