کتاب « تمدن پژوهی؛ مطالعات مفهومی تمدن اسلامی»
(اثر سید حسین حسینی و همکاران)
اثر سید حسین حسینی و با همکاری: محمدعلی توانا، علی ذوعلم، حبیب زمانی، اسماعیل نرماشیری، حبیبالله بابایی، قدرتالله قربانی و علیرضا سمیعی توسط انتشارات جامعه شناسان چاپ شده و دارای یک مقدمه و ۹ فصل است:
??ـ مقدمه: تمدن پژوهی؛ ضرورتها و مفهومیابی
▫️ـ فصل اول: روش تحلیل مولفههای مفهومی تمدن
▫️ـ فصل دوم: آسیبشناسی مطالعات تمدن اسلامی
▫️ـ فصل سوم: جهش تمدنی ایرانیان
▫️ـ فصل چهارم: نوسازی تمدن اسلامی
▫️ـ فصل پنجم: تحلیل معرفتی ماهیت پاسخگویی تمدن اسلامی به نیازهای انسان
▫️ـ فصل ششم: الهیات معطوف به تمدن
▫️ـ فصل هفتم: جایگاه اسلامی سازی علم در بازسازی تمدن اسلامی
▫️ـ فصل هشتم: ریشهیابی و چالش نسبت جهانیسازی با تمدن اسلامی
▫️ـ فصل نهم: جمع بندی و نتیجهگیری
ـ نمایه موضوعی
در مقدمه کتاب میخوانیم:
شاید انسان تنها موجودی است که در گستره حیات بیکران از نوعی خاص«حیات تمدنی» برخوردار است و یا حداقل آن است که با ساختارهایی ویژه، حیات تمدنی وی از سایر موجودات متمایز و جدا میگردد:
ـ فرآیندهای آمیخته با زندگی جمعی و گروهی. (پاره اول)
ـ نمود شگفتآسای سپهر اندیشه و عرصه ناکرانمند گرایشها و باورهای ژرفناک بشری.(پاره دوم و سوم)
ـ هم آمیختگی راز آمیز احساسات شخصی و فردی و اجتماعی و هر آینه عواطف پرشور انسانی در دامنههای ملّی و فراملّی و حتیّ تَفَرعٌنهای زمینی و تَبَختٌرهای کیهانی. (پاره چهارم و پنجم)
ـ افسون علم و دانش و افسونگریهای فنآوریهای صنعتی و چیرگی پرسائقه تکنولوژی.(پاره ششم و هفتم)
ـ زایش و نوزایی نوبهنو و گسترش یک پویش همیشگی حتی در افق زیست محیطی تا هم آوردی انسان و طبعیت.(پاره هشتم و نهم)
ـ دامنه درهم تنیده سرنوشت جهانی انسان و تأثیر فزآینده حیات تمدنی برانجام و سرانجام آدمی. (پاره دهم و یازدهم)
ـ و البته تسّری معادلات تمدنی در ترسیم جریانِ ساری جامعه، فرهنگ و تاریخ.(پاره دوازدهم)
بر این پایه، حیات تمدنی انسان، گونه نظاممندی از زیست اجتماعی آدمی به حساب آمده که با پارههای دوازدهگانه پیشو یگانه پَسین همراه و همافق میگردد. در میان این بنیانها، شورآفرینترین و هیجانبرانگیزترین این عرصهها، تحلیلگریهای آدمی از خود آدمی است و در این ره آورد، «تمدن پژوهی» وی قرار دارد. (پاره سیزدهم)
انسان در بستر تمدن میزاید، در بستر تمدن میپوید، و در بستر تمدن میمیرد. یعنی تولد و پیدایش، رشد و پویش، و مرگ و پیرایش وی قرین با حیات تمدنی اوست. و با این همه، در چارچوب تنگ و حصار حیات تمدنی، از حیات تمدنی نیز سخن میراند و پیوسته و فراخناک در بستر تمدن میپژوهد. بدینسان آن را بنیاد می نهد؛ با عنصر کار و تلاش، آن را میکاود؛ با عنصر تحقیق و پژوهش، و اینک در عصر نو امّا، آن را ویرانه میسازد؛ با عقل نوبنیاد اندیش خود!
تمامی این انگارههای خرد و کلان، زیبا و زشت، برجذابیّت و حساسیّت و به ضرور، بر اهمیت مباحث و «مطالعات تمدن پژوهی» میافزاید و البته در زمانه حال نیز ما را بیش از پیش به سوی خود فرامیخواند. عنصر دانش پژوهی در هر عرصهای از جغرافیای پُرافسونِ انسانیِ بشر دیروز و امروز که ما را به نگاه و گامهایی نوین و متعالی پیش بَرد، دامنه حیات تمدنی انسان را شکوفاتر خواهد کرد تا انسانِ فردا در فردایی بهتر، از آفرینههای آفرینش برخوردار گردد، صد البته مشروط بر این آگاهیِ بلند که به مرزهای فَرازنای زمانِ حیات تمدنی و رازهای ماندگاری آن نیز واقف باشیم.
و در این ردیف، مباحث تمدن پژوهی میتواند این قابلیت و ظرفیت افزون و بالنده را به درستی به ما بنماید…