بخش ششم بحث مکتوب بین حجت الاسلام محمدجعفر حسینیان و دکتر سیدمحمدرضا تقوی
جایگاه قلب در علوم انسانی اسلامی
به گزارش خبرنگار پژوهشکده تحول و ارتقا علوم انسانی و اجتماعی، متن زیر بخش ششم بحث مکتوب بین حجتالاسلام محمدجعفر حسینیان و دکتر سیدمحمدرضا تقوی است که در این مباحث دکتر سیدسعید زاهد زاهدانی و دکتر غلامرضا گودرزی و دکتر مصطفی بخرد هم وارد بحث شده است:
بخش قبلی این مباحث را اینجا بخوانید!
تقوی: بطون عالم (۱) به لطف الهی بر آن شدم تا هر از گاهی از تبیینهایی که بزرگان در خصوص عالم و بطون آن دارند به زبان الکن خود بنویسم. از آنجا که علوم انسانی اسلامی به معنی تعامل عالم غیب در عالم شهود است چه بسا این دادهها بتواند کمی ما را با واقعیت (به مفهوم نفس الامری آن) و در واقع بطنها و لایههای زیرینتر این عالم آشنا سازد. عالم، لزوماً همان چیزی نیست که ما میبینیم. میخواهیم ببینیم بزرگان این عالم را چگونه دریافته اند. این یادداشتها بسیار کوتاه خواهند بود. بس که با مظاهر مادی زیسته و خو کرده ایم هاضمه هایمان به سختی واقعیاتی که در بطون این عالم حضور دارند را هضم میکنند. شاید برخی از دادهها موجب خرق عادت در نگاهمان شود. نقل از بزرگان است و راقم فقط ناقل است…… به زودی….
حسینیان:
زاهد: این جدولِ کاملِ درون است. فکر میکنم اگر هر یک از دوستان در مورد ستون قلب نظر خود را بنویسند و در گروه به اشتراک بگذارند کار کسی که میخواهد جمع بندی کند آسان میشود. اگر برای برخی پرداختن به فقط قلب بدون اظهار نظر در مورد عقل و حس ممکن نباشد بسیار خوب خواهد شد اگر در مورد عقل و یا حس و یا هر دو نیز نظر دهند. اگر فکر میکنید این جدول گنجایش آنچه مورد نظر شماست را ندارد، لطفاً مطلبی که خارج از آن قرار میگیرد را به طور جداگانه مرقوم و ارسال فرمائید.
امیدوارم با این مشارکت فعال بتوانیم در جلسه هفته آینده بحث قلب را تکمیل کنیم و به ادامه مباحثات بپرازیم.
گودرزی: جدول مربوط به تعریف قلب را خدمت دوستان ارسال میکنم. از دوستان سپاسگزار خواهم بود که لطف کنند از دیدگاه خودشان خانههای جدول را تکمیل کنند و در خصوصی برای من ارسال کنند. امیدوارم بتوانم در جلسه آینده جمع بندی از جدولهایی که دریافت میکنم به دست بدهم.
حسینیان: امروز از مباحث اساتید محترم خیلی استفاده کردیم. از خدمت بزرگواران استدعا دارم که قبل از اینکه به محتوا و مواد پرداخته شود باید صورت وقالب مباحث بی ریزی شود و حتماً تنظیم قواره محتوا قبل از دستیابی به محتواست که همان شکل گیری صورت و حد و حدود محتوا میباشد همچنان که برای تنظیم یک کتاب اول بایستی فهرست آن را تنظیم کرد بدون تنظیم فهرست مباحث پراکندگی زیادی خواهد داشت جدولی را که حقیر ارائه کردم دستم جلوگیری از بارش فکری اساتید نیست بلکه توجه به شکل گیری زمین بازی قبل از ورود به بازی است چنان که به زمین بازی توجه نکنیم قطعاً مفاهیم و محتوای خود را در زمین دیگری قرار میدهیم لذا مسئله صورت بندی محتوا قبل از ورود به محتوا موضوعیت دارد و یک اصل منطقی است.
استدعای من از اساتید بزرگوار این است که در ابتدا قبل از ورود به محتوای انسان در خصوص صورت بندی مفاهیم مربوط به انسان و ابعاد و موارد لازم برای مطالعه انسان و حدود و ثغور آن بارش فکری داشته باشند هر کدام از دوستان نسبت به صورت بندی مفاهیم مرتبط با انسان پیش نویسی ارائه بفرمایند تا مورد مقایسه قرار گرفته و مدل برتر انتخاب گردد جدول فوق جدول پیشنهادی پایه مطالعات انسان شناسی میباشد این جدول مربوط به روابط و ابعاد و مؤلفههای مورد مطالعه درون انسان است اما چون انسان بدون ملاحظه و مطالعه شرایط و محیط حاکم قابل مطالعه نیست و یا مطالعه آن ناقص است باید حتماً نسبت به محیط حاکم نیز جدول مستقل ارائه گردد و ابعاد و مؤلفههای مورد نظر در شکلگیری محیط حاکم در تربیت انسان دیده شود تا بتوانیم از پیوند این دو مجموعه به شناسایی دقیقتر انسان برسیم طبعاً هر چقدر بیشتر بتوانیم از ابعاد وجودی انسان را مطالعه کنیم به نکتههای بیشتر و دقیقتری خواهیم رسید و انسان منتجه مجموعه روابط و اطلاعاتی است که به صورت یک کل در مورد انسان مورد مطالعه قرار میگیرد.
مصطفی بخرد: بدین وسیله مقالات نقد روش انتقادی و تلاشی برای دستیابی به روش شناسی و کتاب مبانی و اصول و الگوهای مدیریت اسلامی تقدیم حضورتان میگردد.
مقاله نقدی بر روش پژوهش انتقادی از مصطفی بخرد را اینجا ببینید!
مقاله تلاشی برای روش شناسی تولید نظریه در علوم انسانی اسلامی نوشته مصطفی بخرد را اینجا بخوانید!
مقاله مبانی و اصول مدیریت اسلامی و الگوهای آن تألیف مصطفی بخرد را بخوانید!
تقوی:
چیستی قلب در دیدگاه الهی = جایگاه اثربذیری از عالم غیب. عبودیت بر مبنای احرار و آزادگان
چیستی ذهن در دیدگاه الهی = ابزاری برای تشخیص سره از ناسره از طریق راهنمایی انبیا الهی
چیستی حس در دیدگاه الهی = ابزار استفاده برای ادراک روئین ترین ابعاد حیات طیبه
چرایی قلب در دیدگاه الهی = نیاز (فقر) انسان و فیض بخشی خداوند. رشد و تعالی انسان.
چرایی ذهن در دیدگاه الهی = اتمام حجت برای دستیابی به حقیقت
چرایی حس در دیدگاه الهی = پایهای ترین ابزار ضروری ادراک
چگونگی قلب در دیدگاه الهی = در مرتبه بالاتر ازحس و عقل. در ارتباط متقابل با حس و عقل از یک طرف و محیط و ژنتیک از طرف دیگر
چگونگی ذهن در دیدگاه الهی = بر اساس نظامواره منطقی با حجیت دینی
چگونگی حس در دیدگاه الهی = از طریق تعامل با عقل و قلب. پذیرش ولایت عقل و قلب از طریق همراستایی با آن دو.
تقوی: به نظرم جدول دکتر گودرزی جهات شامل تری را در برمی گیرد، البته جدول آقای حسینیان گیراتر و جذابتر است. شاید بتوان جدول دکتر گودرزی را در دو بعد الهی و شیطانی ولی با مولفههای بیشتر اراپه کرد. مولفههای التقاطی بین این دو قرار میگیرند و جون یک طیف هستند شاید کمی کار را دشوار نماید.
حسینیان: البته این جداول بایستی همپوشانی داشته باشد تا تکمیل شود ولی ابتدا باید در مورد چارچوب کلی ابعاد و ویژگیها و نقطه اثرهای انسان و محیط و ارتباط آن دو صحبت کنیم تا بتوانیم در ابتدا فهرست جامعی نسبت به انسان ارائه کنیم و سپس به بررسی محتوای فهرست بپردازیم. دامنه مباحثات اگر در ابتدا روی زمین بازی متمرکز شود یعنی اول نسبت به نقشه راه تحول بیندیشیم و نظرات مختلف را با هم جمع کنیم وقتی به تفاهم رسیدیم در آن صورت بایستی وارد اقدام جمعی نسبت به طرح تحول بشویم.
تقوی: مقایسه جدول آقای حسینیان و دکتر گودرزی قیاس مع الفارق است. جدول دکتر گودرزی تمرکزش فقط روی قلب است. جدول آقای حسینیان روی حس و عقل و قلب و درون و بیرون و … است و جدولی جامع است. شاید هم هر دو جدول ضروری باشد از این حیث که اگر بخواهیم دید جامعتری داشته باشیم جدول دکتر گودرزی مناسبتر است اما وقتی حرف از تعامل و نظام می زنیم شاید هم نتوانیم وارد جزئیات شویم و به قول جناب عالی ویزگی های رئیسه را فقط میآوریم. باز هم جناب عالی و سایر همکاران نظر بدهند ببینیم چه کاری موثرتر است. ضمناً اگر در خصوص نقشه راه تحول هم اظهار نظر کنید، مورد استقبال و امتنان است. چون بخشی از پاسخ سوال بنده به این هم برمی گردد که ما دنبال چه چیزی هستیم که کاملاً درست میفرمایید.
حسینیان: من به نظرم هر دو روش قابل استفاده است، یعنی هم روش جناب آقای دکتر گودرزی که بیشتر به صورت استقرایی اطلاعات را جمع آوری کردند تند و هم جدولی را که بنده خدمتتون دادم دادم که بیشتر نگاه قیاسی و کل گرایانه است، اگر این دو روش، دو زاویه یعنی یک زاویه پایین به بالا یک زاویه بالا به پایین ملاحظه شود میتوان جدول کاملی را ارائه کرد. منظور مهم از نقشه راه دستیابی به همین جدول یا تکمیل همین جدول است چون این جدول در نهایت به منزله فهرست کار تحول و یا نقشه راه تحول عمل خواهد کرد، البته این جدول جدول محیط اجتماعی است جدول شماره دو و اگر بخواهد باز هم تکمیل شود بایستی در ابعاد تاریخی و تکوینی هم ضرب شود.
تقوی:
چیستی قلب در دیدگاه الحادی = جایگاه اثرپذیری از دستگاه ابلیس. عبودیت در برابر دستگاه ابلیس
چیستی ذهن در دیدگاه الحادی = ابزاری برای تشخیص منافع فردی و گروهی
چیستی حس در دیدگاه الحادی = ابزار استفاده برای ادراک روئین ترین ابعاد حیات مادی
چرایی قلب در دیدگاه الحادی = احساس بی نیازی و غنای انسان. رشد جنبههای غیر الهی انسان.
چرایی ذهن در دیدگاه الحادی = سوبژکتیویسم
چرایی حس در دیدگاه الحادی = پایهای ترین ابزار برای ملاک صحت
چگونگی قلب در دیدگاه الحادی = در مرتبه پایینتر از حس و عقل. در ارتباط متقابل با حس و عقل از یک طرف و محیط و ژنتیک از طرف دیگر
چگونگی ذهن در دیدگاه الحادی = بر اساس نظامواره منطبق با حجیت تجربه مادی
چگونگی حس در دیدگاه الحادی = از طریق تعامل با عقل و قلب. پذیرش ولایت کفر از طریق همراستایی با آن دو.
تقوی: جدول مربوط به قلب کار جالبی بود. بنده هم به سهم خودم جدول مربوطه را کامل کردم. به نظرم با مجموعه مسائل خوبی که همکاران در جلسه طرح کردند در صورتی که شما یا هر یک از همکاران علاقمند باشند میتواند حتی تبدیل به یک مقاله هم شود. چون هم مستند به منابع دینی و هم منابع جدید روان شناسی میشود میتواند جالب باشد و تشکر مجدد از مشارکت همه همکاران.
تقوی: بطون عالم (۲) از معصوم (ظاهراً امام جعفر صادق) (ع) نقل شده است که احادیثی را به یکی از افراد مورد وثوقشان آموزش دادند. سپس احادیث را به سه دسته تقسیم کردند: اجازه نقل دسته اول را برای همگان صادر فرمودند. در خصوص احادیث دسته دوم اشخاص خاصی را معرفی کردند و گفتند به این اشخاص بگو. در خصوص احادیث دسته سوم فرمودند این احادیث را خاص خودت گفتم و مجاز به نشر آنها نیستی. ادراک برخی از حقایق این عالم نیاز به استعداد خاصی دارد.
گودرزی: جناب آقای دکتر تقوی از جنابعالی بابت ارائه نظراتتان در مورد مفهوم قلب سپاسگزارم. بنده حتماً این ابعاد را وارد تحلیلها خواهم کرد. فقط اگر دوستان دیگر هم هر طور که خودشان صلاح میدانند در مورد چیستی، چگونگی، چرایی، عملکرد و سایر ابعاد قلب تعاریف خودشان را به صورت مکتوب به من برسانند امکان استخراج تعریفی جامع از مفهوم قلب که ابعاد مختلف را در نظر بگیرد فراهم خواهد شد.
تقوی: بطون عالم (۳) حضرت یوسف (ع) علم تعبیر خواب دارند؛ چگونه میشود به این فهم رسید که «وقتی هفت گاو چاق، هفت گاو لاغر را میخورند» یعنی هفت سال فراوانی و سپس هفت سال قحطی؟ در قضیه زلیخا، چگونه دربهای مهر و موم شده کاخ، یکی پس از دیگری باز میشوند،
حسینیان: این همان علم انسانی اسلامی است که انشالله بایستی به آن برسیم در این علم اول بایستی انسانها ساخته شوند و سپس بتوانند روابط خود را انسانی اسلامی کنند البته نه در سطح پیامبران بلکه در سطح انسانهای عادی نیز میتوان چنین انتظاراتی را از علم انسانی اسلامی داشت در گذشته نیز بزرگان بودند که چنین تواناییهایی داشتند هم اینک نیز هستند افرادی که قدرتهای غیرقابل تصور دارند کسی که در یک پارادایم زندگی میکند تصور زندگی در پارادایم برتر برای او معجزه است
زاهد: در بحث قلب چون نمیتوان بدون توجه به حس و عقل برای آن هویت و فاعلیت یا اثر قائل شد باید گفت: اگر از این فهم شروع کنیم که آن را وسیلهء دریافت الهامات غیبی و در ک ابعاد گرایشی معقولات و محسوسات در نظر بگیریم و به تهذیب آن با تقوای الهی بپردازیم روشن ضمیر میشویم. در این صورت از دیدن گل به لطافت الهی پی می بریم و معصومین را تجلی فرهنگ و عقلانیت الهی میشناسیم. بدین سان جایگاه قلب و عقل و حس سامان الهی مییابد. این هماهنگی انسان را موج سوار موجودات تحت اراده خویش میکند و هر چه وسعت نفوذ اراده ببشتر گردد بهجت رهائی از این عالم افزونتر میشود. تا جائی که شهادت در راه خدا، یعنی گذشتن از آن چه بیشتر از همه به آن تعلق مادی داریم را آرزو میکنیم.
اگر خدای نخواسته تمایل به الهامات شیطانی پیدا کنیم در آن صورت محسوسات وسیلهء لذت جوئی و عقل مرکز مکر و ملعنت برای بهره جویی حداکثری از هر وجود ممکن میگردد. به این ترتیب هر روز بیشتر از روز گذشته به تاریکی وابستگیهای مادی فرو میرویم. تا جائی که از درک مصلحت جزئی خویش هم عاجز میمانیم. میشویم بنده آن چه میبایست بر آن سوار شویم و بهجت الهی یابیم.
تقوی: استنباط مبانی علوم انسانی اسلامی در آثار علامه جوادی آملی
حسینیان: خیلی جالب است بهره مند هستیم از نظرات سروران عزیز.
زاهد: جناب حاج آقا حسینیان. استاد تأثیر عالم غیب در مشهودات شما حوزویان هستید که به صورت علمی به این مطالب میپردازید. اگر ما هم ورودی میکنیم تکرار آن چه حوزویان گفته اند و از ایشان فرا گرفته ایم میباشد.
حسینیان: سلام علیکم البته فرمایشتان کاملاً صحیح است ولی متأسفانه حوزه محترم از وظایف اصلی خودش فقط به یک بخش فقه آن هم در امور فردی اکتفا کرده است و مسائل مهم اجتماعی از قبیل مدلهای علوم انسانی اسلامی مدل اقتصاد اسلامی سیاست اسلامی و مدلهای حاکمیت و حکمرانی اسلامی را به عهده عقلای عالم واگذار کرده که آنها همان طور که بهتر میدانید ابزار سلطه نظامهای سرمایهداری هستند، متأسفانه حوزه فعلی ما حوزه ولایت اسلامی نیست، بلکه حوزه قدرت لازم برای پاسخگویی به مسائل مستحدثه را ندادر، نظامهای غربی مسائلی ایجاد میکنند و اینها صرفاً در چارچوب قواعد سنتی خود پاسخهای ساده و سنتی میدهند.
تقوی: فقط بر اساس احساس وظیفه کار سربازی میکنیم. جزو آتش به اختیارها هم هستیم.
حسنیان: واقعاً حوزه ما وظیفه اصلی خودش رو در قبال ولی جامعه درست انجام نداده است.
حسینیان: به حمدالله شما سروران هم از لحاظ تقوا و انقلابی بودن و هم تعهد نسبت به مفاهیم دینی و هم امیدواری نسبت به تشکیل جامعه اسلامی و آینده تمدن ساز آن جزو ذخایر هستید. من یادم هست یک زمانی تا صحبت از علوم انسانی اسلامی میشد قالب فرهیختگان جامعه موضع میگرفتند و میگفتند که علم دینی و غیردینی ندارد ولی به حمدالله الان میل بیشتر فرهیختگان در جامعه اسلامی به سمت حاکمیت دین در تمامی عرصه هاست، انشاء الله که آن روز فرا برسد که ما و شما بتوانیم مانند بنیان مرصوص در مقابل فرهنگ سکولار غرب بایستیم و با تمام توان با ادبیات تخصصی و قابل تفاهم علمی از دین مبین اسلام دفاع نماییم.
جدول شماره ۲ عوامل محیطی شناسایی انسان
حسینیان: همان طور که مستحضر هستید برای شناسایی موضوعات و واقعیتها ای که تحول پذیر هستند یعنی میتوان آنها را تغییر داد مانند موجودی به نام انسان برای ایجاد تغییر و تکامل آن بایستی آن موضوع را در نظام ملاحظه کرد چون انسان یک کل مرکب متغیر است بایستی برای فهم دقیق و درست از انسان فهم از مختصات منطقی آن کل متغیر را به دست آورد. بنابراین گام اول برای شناسایی انسان ملاحظه یک نظام مفاهیم از روابط درونی انسان و از روابط بیرونی انسان است که دو جدول خدمت شما تقدیم شد، حال در گامهای بعدی بایستی انسان را در تغییرات ملاحظه نماییم، چون موضوع مورد شناسایی ما یعنی انسان یک موضوع متغیر است و ثابت نیست. بنابراین برای دستیابی به مدل شناسایی بایستی انسان را با تغییرات ش مدل کنیم نه این که تنها یک مدل استاتیک از انسان ارائه نماییم هر چند که همه ابعاد اصلی و محوری و تبعی انسان را شناسایی کرده باشیم، لذا آن مدلی که میتواند از ابعاد انسان در حین حرکت و ملاحظه تغییرات او برای ما سخن بگوید مدل دینامیکی که علاوه بر مطالعه ابعاد به وضعیت تغییرات هم بپردازد.
در گام سوم علاوه بر مطالعه تغییرات موضوعی به نام انسان درمدل بایستی به مدل تکاملی آن نیز پرداخته شود یعنی صرف مطالعه تغییرات انسان برای ما مطلوب نیست بلکه تغییرات انسان در جهت خاص مد نظر ماست و آن انسانی که در این جهت یعنی جهت جریان ولایت خدای متعال و ائمه اطهار (علیهم السلام) حرکت کند و روز به روز قرب بیشتری پیدا کند این انسان انسان متکامل است خلاصه اینکه دو جدول فوق بایستی هم تغییرات انسان را ملاحظه کنیم، در جدولی دیگر و در جدول سوم تکامل انسان را مورد توجه قرار بدهیم پس از آن این انسانی که گذشته حال و آینده او برای ما مشخص شده است بایستی به برنامه ریزی برای تحول او جهت رفع موانع موجود و همچنین سوق به سمت انسان مطلوب اقدام نمود که صحبت از برنامه ریزی تحول در در زمان خودش انشاالله بررسی خواهد شد و به رای کارشناسی سروران عزیز گذاشته خواهد شد.
تقوی: تشکر از مطالبی که به اشتراک میگذارید. فرآیند تحول علوم انسانی واقعاً کار پیچیده ای است و واقعاً به صورت فردی به نتیجه نمیرسد. انشاالله که قابل باشیم (جسارت نباشد خودم را می گویم) در خدمت این حرکت باشیم. باز هم به لطف الهی اخیراً نیز جنب و جوش بیشتری در پژوهشکده ایجاد شده است. پیشنهاد میکنم همین طور که در خصوص تکمیل خانههای جدول پیش می روید (جدول حجیت، انسان شناسی، محیط شناسی و…) مطالب را به اشتراک بگذارید تا انشاءالله فرصت تعاطی افکار هم فراهم شود.
حسینیان: حتماً این مسئله را دنبال خواهم کرد بحثهای فلسفی خودمون هم هنوز مونده که انشالله در فرصت مناسب مباحث باقیمانده و هم خدمتتون عرض کنم. انشاءالله
گودرزیان: انواع قلب در قرآن کریم
بیست نوع قلب که در قرآن کریم ذکر شده است:
۱. قلب سلیم: و آن قلبی است مخلص برای خدا و خالی از کفر و نفاق و هرگونه پستی. إِلَّا مَنْ أَتَی اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ.
۲. قلب مُنیب: وآن قلبی است که همیشه درحال برگشت و توبه به سوی خدا و بر طاعت خدا استوار و پابرجاست. مَنْ خَشِی الرَّحْمَن بِالْغَیبِ وَجَاء بِقَلْبٍ مُّنِیبٍ.
۳. قلب مُخبِت: وآن قلبی است فروتن و آرام یافته به ذکرخدا. فتُخْبِتَ لَهُ قلُوبُهُمْ
۴. قلب وَجِل: و آن قلبی است که از یاد خدا میلرزد که مبادا عمل وی به درگاه خدا قبول نشود و از عذاب خدا نجات نیابد. وَالَّذِینَ یؤْتُونَ مَا آتَوا وَّقُلُوبُهُمْ وَجِلَهٌ أَنَّهُمْ إِلَی رَبِّهِمْ رَاجِعُونَ.
۵. قلب تَقِی: و آن قلبی است که به احکام خدا احترام میگذارد. ذَلِکَ وَمَن یعَظِّمْ شَعَائِرَ اللَّهِ فَإِنَّهَا مِن تَقْوَی الْقُلُوبِ .
۶. قلب مَهدِیّ: و آن قلبی است که تسلیم امر خدا و راضی به قضا و قدر پروردگار است. وَمَن یؤْمِن بِاللَّهِ یهْدِ قَلْبَهُ.
۷. قلب مُطمئن: وآن قلبی است که با یاد خدا و توحیدش آرام میگیرد. وتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّه.
۸٫ قلب حَیّ: و آن قلب زنده ای است که از شنیدن پندهای قرآنی و داستانهای امتهای گذشته که با گناه وطغیان هلاک شدند پند و اندرز میگیرد . إِنَّ فِی ذَلِکَ لَذِکْرَی لِمَن کَانَ لَهُ قَلْبٌ.
۹. قلب مریض: و آن قلبی است که دچار بیماری شک و نفاق و مبتلا به فسق و فجور و شهوتهای حرام است. فَیطْمَعَ الَّذِی فِی قلبِه مَرَضٌ
۱۰. قلب أعمَی: وآن، قلب کوری است که حق را نمیبیند و در نتیجه پند و اندرز نمیگیرد. وَلَکِن تَعْمَی الْقُلُوبُ الَّتِی فِی الصُّدُورِ
۱۱. قلب لاهِی: وآن قلبی است که از قرآن غافل و مشغول لهو و لعب و شهوتهای دنیاست. لاهِیهً قُلُوبُهُمْ
۱۲. قلب آثم: و آن قلبی است که گواهی حق را کتمان میکند و میپوشاند. وَلاَ تَکْتُمُواْ الشَّهَادَهَ وَمَن یکْتُمْهَا فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ.
۱۳. قلب متکبر: وآن دل مغرور و متکبری است که به خاطر ظلم و طغیان، از توحید و طاعت خداوند رویگردان، و زورگو و جبار است . قلْبِ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ.
۱۴. قلب غلیظ: و آن قلبی است که عطوفت و رحمت و رأفت از آن برداشته شده: وَلَوْ کُنتَ فَظّاً غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ.
۱۵. قلب مَختُوم: و آن قلبی است که هدایت را نمیشنود و تعقل نمیکند. وَخَتَمَ عَلَی سَمْعِهِ وَقَلْبِه.
۱۶. قلب قاسِی: وآن قلبی است که به عقیده و ایمان نرم نمیشود و وعظ و ارشاد در آن تأثیری ندارد و از یاد خداوند رویگردان است. وَجَعَلْنَا قُلُوبَهُمْ قَاسِیهً.
۱۷. قلب غافل: وآن قلبی است که مانع ذکر و یاد پروردگار است و هوا و هوسش را بر طاعت حق تعالی ترجیح میدهد: وَلَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَن ذِکْرِنَا.
۱۸. قلب أغلف: و آن قلبی است که پوشیده شده است به طوری که اقوال و فرمایشات رسول اکرم (ص) در آن نفوذ و رسوخ نمیکند. وَقَالُواْ قُلُوبُنَا غُلْفٌ.
۱۹. قلب زائغ: و آن قلبی است که از حق و حقیقت اعراض میکند: فأَمَّا الَّذِینَ فی قُلُوبِهِمْ زَیغٌ.
۲۰. قلب مُرِیب: و آن قلبی است که در شک و شکوک متحیر و سرگردان است وَارْتَابَتْ قُلُوبُهُمْ .
خدایا قلبهای ما را قلب سلیم و مطمئن و در حال توبه و برگشت به خود و بهترین قلبها قرار بده و ما را بر هدایت و ایمان ثابت قدم فرما!
حسینیان: احسنت بر شما
تقوی: شما انواعی از تعاریف و گونههای مختلف قلب را به اشتراک گذاشتید. شاید قدم بعدی این باشد که چنانچه مکانیزم شکل گیری، آسیب شناسی، نحوهی عملکرد، آثار و حتا نحوهِ سنجش و مطالعه هر یک احصاء شوند بتوانند در امر تعلیم و تربیت و حتا پیش گیری، رشد فضائل و کاهش رذائل به صورت فردی و اجتماعی موثر باشند.
زاهد: بسیار عالی. ۲۰ نوع موضع گیری و فاعلیت برای قلب.
حسینیان: ضمن تقدیر و تشکر از جمع آوری تعاریف متعدد پیرامون قلب برای دسته بندی موارد مطرح شده در باره معانی قلب به نظرم با سه شاخص موضوعا موضوعات آثار میتوان به تعاریف متعدد از زوایای مختلف نسبت به موضوع قلب را دسته بندی نمود موضوعا به معنای ماهیت و خود قلب صحبت میکند که معمولاً این دست تعاریف که به بیان تعریف ماهیت قلب پرداخته در روایات ما کم به چشم میخورد دسته دوم از روایات توجه به ساختار و روابط قلب است که این دست تعاریف نیز در روایات کمتر وجود دارد و ما بیشترین دسته روایاتی که به تعریف قلب پرداخته است قلب را از زاویه آثار و نتایج و ثمرات مورد توجه قرار داده است نوع تعاریف ذکر شده توجه به اثر قلب است الا به ذکر الله تطمئن القلوب اطمینان جزء آثار و ثمرات قلب میباشد به نظرم تقریباً تمامی موارد فوق جزء ملاحظه آثار قلب است.
حسینیان: دوستان اگر بتوانند تعاریفی که بیان کننده ماهیت قلب باشد پیدا کنند و همچنین تعاریفی که به بیان اجزا روابط و ساختار قلب بپردازد مجموعه تعاریف فوق کامل خواهد شد.
شاخص شناسایی تعریفی که به معرفی ماهیت قلب میپردازد تعریفی است که تمام اجزا و روابط و هویت قلب را پوشش دهد به عنوان مثال برای حقیقت دین این روایت قابل تامل است که میفرماید هل الدین الا حب و بغض این تعریف تمام هویت دین به دو واژه حب و بغض تعریف شده است حال بایستی برای قلب نیز در دسته اول تعاریف اینچنینی از روایات و آیات داشته باشیم تا بتوانیم به ماهیت قلب نیز واقف شویم.
لازم است برای دستیابی به تعریف قلب و دسته بندی آنها در ابتدا تمام روایات و آیاتی که در مورد قلب فرمودهاند جمع آوری و سپس مورد مطالعه قرار گرفته و بعد از آن به صورت مدل مند دسته بندی گردد و دقیقاً برای واژههای دیگر نیز باید بتوانیم منابع روایی و مورد استناد را جمع آوری نماییم و سپس به مطالعه نسبت این واژگان جمع آوری شده بر اساس جدول پیشنهادی بپردازیم
پس از مطالعه کتابخانهای به صورت جامع در مورد انسان و محیط برای برقراری هرگونه ارتباط بین واژههای جداول درون بیرون انسان بایستی نظریه پردازی شود یعنی هر ارتباط میتواند زمینه پیدایش یک گمانه و حدس اولیه را فراهم کند و سپس به گزینش گمانه و در نهایت پردازش آن پرداخته شود
گودرزی: پیشنهادات خوبی مطرح شده است که نیاز به کمک همه دوستان گرامی دارد. به نظرم اگر بتوانیم تعریف درستی از ماهیت، ساختار، آثار و عملکردهای قلب بدهیم و روابط آن را با نظامهای درونی شناسایی شده (عقل و حس و عواطف و رفتار) مشخص کنیم و از سوی دیگر بتوانیم رابطه مثلث درون (قلب، عقل، حس) را با دنیای بیرونی مشخص کنیم انشاالله شروع بسیار مؤثری برای تحول در علوم انسانی خواهیم داشت. بنابراین، از هر گونه نظر و داده ای اعم از نظر شخصی دوستان گرامی تا دادههایی که از متن قرآن کریم یا احادیث قابل استخراج است یا هر اظهار نظری که بتواند به روشن ساختن موضوعات مورد بحث کمک کند استقبال میکنیم.
مصطفی بخرد: اینکه در جدول تنظیم شده جناب دکتر گودرزی، جوانب مختلف که رعایت شده کاملاً به جاست ولی در کنار ربط، ملاحظه نسبت قلب و عقل و حس در دوره زمانی وحوزه مکانی بنظر میرسد جای طرح داشته باشد. وقتی از اثر گذاری قلب صحبت میشود میزان تاثیرات حس و عقل هم باید منظور داشت حد تأثیر حس و عقل بر ادراکات قلبی امری غیر قابل انکار بوده میزان اثر بخشی هر یک از ابزارهای شناخت اعم از حس و عقل بر ادراکات قلبی در برهههای مختلف زمانی و شرایط مکانی را باید بازشناسی نمود، چون در شرایط مختلف و به حسب موقعیتهای زمانی و مکانی این نسبت تغییر میپذیرد.
دکتر زاهد: شهید فخری زاده میفرمودند: علم آن چیزی نیست که امروز در اختیار ما قرار گرفته است. علمی که امروز در اختیار ما قرار گرفته است نیاز به یک انقلاب دارد؛ یک انقلاب و یک تغییر اساسی در راستای تمدن اسلامی.
علوم پایه ما باید عوض شوند، علم امروز پاسخگوی نیازها و دغدغههای بشر نیست. اگر به یک نگاه درست و کسب جایگاه صحیح عرفانی برسیم خیلی از علوم کنار زده میشود و به نقطهی دیگری در علم میرسیم.
حسینیان: به نظرم تا کنون سه مرحله را پشت سر گذاشته ایم مرحله اول اوصاف و قوای انسان است که به صورت اجماعی در سه قوه یعنی قوه قلب یا تمایلات و قوه ذهن یا سنجش و قوه تجربه یا حس خلاصه میشود مرحله دوم ارتباط بین این قواست که به صورت قیاسی میتوان این گونه ترسیم کرد که هر یک از قوا اگر در خود هم تاثیراتش ملاحظه شود سه قوه در خودش قابل ضرب است یعنی هر سه ارتباطش با خودش میشود ملاحظه کرد یعنی قلب از خود قلب هم اثر میگیرد و هم اثر میگذارد ذهن هم از خودش اثر میپذیرد و هم اثر میگذارد حس و تجربه نیز با خود در تاثیر و تاثر است مجموعه ارتباطات غیاثی قوای انسان که به صورت رفت و برگشتی قابل ملاحظه است و اما مرحله سوم این است که عامل وحدت بخش قوا چیست؟ آیا نفس عامل وحدت بخش است یا عاملی به نام اراده. به نظر میرسد که تفاوت انسان باحیوان در تمایلات ش در این است که حیوان در صورتی که نسبت به غذا تحریک شد بدون تأمل حرکت میکند برای به دست آوردن غذا اما انسان صرفاً با تحریکات و واکنشها عمل نمیکنند بلکه عوامل دیگری را نیز در نظر میگیرد از جمله اینکه آیا این غذا حلال است یا حرام است نجس است یا طاهر است و سپس به سمت غذا حرکت میکنند بنابراین خود نفس نمیتواند عامل وحدت بخش قوای انسان باشد بلکه عامل بالاتری به نام اراده و اختیار اثر میگذارد و قوا را به وحدت میرساند اراده به میزانی که بتواند هماهنگ عمل، کند منتجه سه قوه به صورت هماهنگ در رفتار انسان ظهور و بروز پیدا میکند البته محور هماهنگی یا به شخص برمی گردد یا به اراده ولی ما فوق باید ببینیم ملاک صحت هماهنگی قوای انسان یا خود فرد است که این قول نوعی آنارشیسم است یا ملاک قانون است که قانون صرف نیاز به مفسر است و یا هماهنگی با اراده امام است.
در این قسمت بایستی عرض کنم آنچه که به عنوان محور هماهنگی قوای انسان مطرح است در یک دستگاه فلسفی که وجود را اصل در همه موجودات عالم میداند نفس س به عنوان عامل وحدت بخش قوای سه گانه قلب و ذهن و حس قرار میدهد و میگوید النفس فی وحدته کل القوا و دستگاه فلسفی دیگر اراده را عامل وحدت بخش قوای سه گانه انسان میداند که به نظرم بایستی در جلسه مشترک روی این دو مبنای فلسفی صحبت شود و به تفاهم برسیم انشاءالله
گودرزی: ضمن تشکر از نظرات خوبی که مطرح کرده اید که به تعمیق بخشیدن به بحث قلب کمک شایانی میکند، از نظر من برای هماهنگ کردن سه قوه حس، عقل و قلب یک مرکز یا قوه ترکیب کننده و وحدت دهنده مورد نیاز است. مهم نیست که اسم این مرکز را چه چیزی بگذاریم. مهم این است که بگویید چنین مرکزی چه خصوصیاتی دارد.
با جنابعالی در مورد این که یکی از خصوصیات این مرکز قدرت اختیار یا انتخاب یا اراده هست توافق نظر دارم، اما صرف قدرت اختیار نمیتواند کافی باشد. خصوصیات دیگری برای این قوه لازم است تا بتواند کارش را انجام دهد. خصوصیاتی مانند توانایی دریافت تأثرات حسی، قلبی و عقلی، توانایی انتزاع و ترکیب تأثرات حسی، قلبی و عقلی، توانایی ایجاد پردازش هشیار و ناهشیار تأثرات دریافتی و قس علیهذا. از سوی دیگر، نمیتوان حتی در حوزه کشف، شهود و اشراق نمیتوان گفت که فرد به طور آگاهانه و ارادی به کشف، شهود یا اشراق دست پیدا میکند.
در مواردی فرد در حالت خواب که در حالت نیمه هشیار است به کشف و شهود میرسد که در این حالت نمیتوان صحبت از اراده دست یافتن به شهود یا دست نیافتن به آن کرد. کشف و شهود در خیلی از موارد بدون اراده و اختیار فرد حاصل میشود و به نظر میرسد امری جبری و به قول آقای دکتر ساجدی اضطراری است. بنابراین، شاید اراده یکی از خصوصیات مرکز فرماندهی باشد، اما مرکز فرماندهی را فقط در مفهوم اراده نمیتوان خلاصه کرد. به همین لحاظ پیشنهاد بنده این است که روی خصوصیات متمرکز شویم و کارکرد این مرکز فرماندهی را توصیف کنید تا گرفتار بحثهای گذشته که در مسیر تفکر سد ایجاد میکنند نشویم.
حسینیان: بله! همین طور است باید برو صاف اون نیروی هماهنگی کننده متمرکز شویم البته همانطور که فرمودید اراده حتماً یکی از عوامل تاثیرگذار در شکل گیری نیروی هماهنگ کننده است منتها باید ببینیم که نیروهای دیگر که در کنار نیروی اراده قرار میگیرند آیا از ویژگیهای اراده هم متاثر میشوند یا اینکه بین نیروها تباین ذاتی برقرار میشود که هیچ تأثیر و تأثری بین آنها برقرار نمیگردد، در چنین صورتی ذوات متباین نمیتوانند توصیف کننده نیروی وحدت بخش هماهنگ کننده اوصاف انسان باشند و اما اگر این نیروها با اراده در تعامل باشند یعنی اراده در سایر نیروهای اماهنگ کننده نیز تاثیر گذار خواهد بودالبته این تاثیر گذاری هیچگاه مطلق نیست بلکه به نسبت ظرفیت سایر نیروها و نیروی اراده میتواند متفاوت باشد.
تقوی: جناب دکتر زاهد! انتخاب سخنان دکتر فخری زاده کار بسیار خوبی است بخصوص بعد از مباحثی که این هفته در پژوهشکده داشتیم. لب کلام در علوم انسانی همین مباحث است. علم معاد علم محور است و علم معاش در خدمت علم معاد که میتواند ترتیب یک نظامواره منطقی و منطبق با منطق دین و قابل دفاع را ارائه دهد. بالاخره علم معاش باید خط و جهت را از جایی بگیرد و کجا بهتر از علم معاد. بلافاصله باید متذکر شد که قطع یقین علم معاد نه تنها به معنی رهبانیت و عرفان گسسته و گسیخته از اجتماع نیست بلکه دقیقاً مخالف آن است و صد البته که ابتناء و معیار و ملاک صحت آن، صاحب علم معاد یعنی امام معصوم (ع) است. در علم معاد، تولی و تبری، جهت گیری حق طلبانه، موضع گیری فعال و مجاهده برای تحقق آن (ظهور)، آباد کردن زمین، ستم نکردن و ستم نپذیرفتن و…. است که با رهبانیت و کنج عزلت گزیدن مغایر است. وظیفهی علوم انسانی اسلامی تشخیص و تجویز و ساماندهی امور در این مسیر است. عامل هم کلیت نفس ناطقه و بسیط انسانی است که یحتمل قلب محوریت ان را عهده دار است.
تقوی: نکته: معمولاً کلمات، واژهها و اصطلاحات دینی مثل دعاها، طلبها، خواستهها حتی وظایف افراد ذو مراتب و تشکیکی هستند. به عبارت دیگر اصطلاحات دینی باید در مراتب افراد ضرب شوند تا معنای دقیق خود را نشان دهند. توضیح در فرصت مقتضی. انشاالله.
یک منبع مناسب: مقاله طلب و اراده از دکتر فاطمه مصطفوی (دختر امام (ره)).
حسینیان: به نظر حقیر میرسد که تدبیر در مقام تصرف است نه در مقام تولی بلکه آنچه که در مقام طولی مورد توجه است تسلیم بودن نسبت به اراده مافوق است. میتواند عامل اتصال این مجموعه با مجموعه شامل تر شود و همان نیز عامل هماهنگ کننده و به عنوان ملاک صحت قابل طرح است طرف هماهنگی نیز اراده مولاست از این رو شاید مولانا میخواهد بگوید اگر در منزلت ای که بایستی تسلیم باشی تدبیر کنی یعنی خود را در مقام ولی یه بالاتر قرار داده ای.
گودرزی: آخرین تجدید نظر در عملکردهای قلب بر اساس نظرات و پیشنهادات آخرین جلسه شورای پژوهشکده به شرح نمودار زیر تقدیم میگردد. در این نمودار به دلایل متعدد اراده به عنوان محور اصلی طبقه بندی مد نظر قرار گرفت که انشاء الله دلایل آن را در جلسه شورای پژوهشکده توضیح خواهم داد. ضمن تشکر از نظرات و پیشنهادات حاج آقا حسینیان، آقای دکتر فارسی نژاد، آقای دکتر تقوی، آقای دکتر ساجدی و سایر دوستانی که در فرایند شکل دهی این مفاهیم مشارکت داشتند، از هر گونه پیشنهاد یا انتقاد نسبت به طبقه بندی جدید استقبال میکنم.
مدل خلاصه شده عملکردهای قلب با محوریت اراده:
تقوی: فرق نیّت و اراده در چیست؟ آیا ممکن است نیت به عنوان عملکرد محوری قلب بهتر از اراده باشد تا مشکلاتی چون کَلِمَهُ حَقٍّ یرادُ بِها باطِلٌ هم پیش نیاید؟ در جهت ایجابی ان الاعمال بالنیات هم شاید کمک کند.
حسینیان: با تشکر از دکتر گودرزی جهت تنظیم این مدل یک نکته به ذهن میرسد خدمت شما عرض میکنم آنچه که در قلب و مطالعه آن بایستی عمومیت داشته باشد و نسبت به همه زیرمجموعههای قلب مطرح شود این است که تعریف از قلب را به چه محوری استوار میکنیم آنچه که به ذهن میرسد این است که قلب مرکز تمایلات و میلها و علاقه هاست. بنابراین مجموعه واژههای به کار رفته در زیر مجموعه آن بایستی از جنس علاقه و میل گرایش و از این قبیل باشه در مدلی که برای ذهن تنظیم میشود انشاالله در آینده کلیه خانهها بایستی از جنس مفاهیم واژه علم حضوری و یا حصولی یا واژه بینش واژه فهم کلاً از این قبیل باشد و اما آنچه را که در مجموعه سوم یعنی جدول تجربه مطرح میشود توجه به واژههایی است که همگی باید تحت مفهوم تجربه و حس قرار بگیرد مثل مفاهیمی از قبیل دانش کنش حواس و واژههای مشابه که همه در زیر مجموعه حس و تجربه هستند، لطفاً عرض بنده را اصلاح بفرمایید. ممنون
حسینیان: نیت به عنوان میل محوری در مجموعه امیال مربوط به قلب قابل طرح است وقتی نیت مطرح میشود توجه به اون علاقه مرکزی انسان است که با مرکزیت خودش سایر علاقهها را نظام می بخشد بنابراین قابل رقابت با اراده نیست بلکه اراده همواره اثرگذار بر مجموعه تمایلات درونی انسان است در این دستگاه فکری اراده حد وست در اثبات همه قضایاست مانند وجود که حد وسط در اثبات قضایای منطقی است و یا ماهیت هم همچنین بنابراین قابلیت تعارض با هیچکدام از عوامل متغیر توصیف انسان را ندارد بلکه به عنوان حد اولیه منطق حضور در همه مفاهیم دارد البته همان طور که قبلاً نیز عرض کردم حضور اراده در تمایلات درونی انسان حضور مطلق نیست بلکه به نسبت ظرفیت اراده میتوانند تمایلات قلبی را تحت تاثیر جهت گیری های خود قرار دهد، در واقع بایستی چنین گفت که مجموعه تمایلات در درون انسان وجود دارد هم میل به خدا و آخرت و معاد و همین به دنیا و شهوات و نفسانیات اما اراده در مجموعه این امیال یک میل را به عنوان میل محوری انتخاب مینماید که همان نیت میشود.
ادامه دارد … .