برخی دستاوردهای پژوهشکده تحول علوم انسانی دانشگاه شیراز (بخش دوم)
به گزارش خبرنگار پژوهشکده تحول و ارتقاء علوم انسانی و اجتماعی، دکتر سید محمد رضا تقوی استاد دانشگاه شیراز و عضو پژوهشکده تحول و ارتقاء علوم انسانی و اجتماعی در یادداشتهایی به دستاوردهای پژوهشکده تحول دانشگاه شیراز پس از یک دهه تلاش پرداخته است که در ادامه قسمت دوم آن را می خوانید:
بخش قبلی این یادداشت را اینجا ببینید!
۲۲) تبدیل مفهوم منتخب به مفهوم پایه: هر مفهوم منتخب، هنگامی به یک «مفهوم پایه» تبدیل میشود که بتواند به پرسشهای زیر پاسخ دهد:
الف) تعریف نظری مفهوم پایه چیست؟ هر مفهوم پایه دارای تعریف نظری است که به وسیله آن ویژگیهای اصلی مفهوم را به طور نظری مشخص میسازد و قالبی ارائه میکند که به وسیله آن حدود و ثغور مفهوم را معین میسازد (دلاور، ۱۳۷۴).
- تعریف عملیاتی مفهوم پایه چیست؟ هر مفهوم پایه دارای یک تعریف عملیاتی است. تعریف عملیاتی، تعریفی است که با مشخص کردن روشهای سنجش مفهوم پایه، نشان میدهد که این پدیده وجود دارد (مک گوئیکان، ۱۳۷۷، ص۵۷۴). بدیهی است که روشهای سنجش فقط روشهای کمّی و تجربی نخواهند بود.
- چنانچه آزمونی برای سنجش مفهوم پایه وجود دارد، تا چه حد معتبر است؟ منظور از اعتبار،[۱] خصوصیتی است که به موجب آن یک آزمون روانی، یا یکی از متغیرهای مورد سنجش، چیزی را اندازه میگیرد که همانا منظور اصلی اندازهگیری است (همان، ص۵۸۰). بدیهی است در اینجا گسترهای از روشها برای اعتباریابی به کار میروند.
د) مستندات روایی و قرآنی مفهوم پایه کداماند؟ منظور استفاده از آیات و روایات، علم تفسیر و… است تا نشان داده شود که مفهوم پایه برگزیده تا چه حد برگرفته از دین است. درباره مفاهیم پایه اعتباری (پیوست ۱)، نشان دادن ارتباط بین مفهوم پایه منتخب با یک یا بیش از یک ادراک حقیقی ضروری است.
ه) آیا مشابه این مفهوم پایه (اشتراک لفظی یا معنوی)، متغیر و یا سازهای در روانشناسی متداول وجود دارد؟ در این صورت تشابهات و اختلافات مفهوم پایه به دست آمده با موارد مشابه (به لحاظ تعریف، مفهوم، قابلیتهای هر یک و …) در چیست؟ و یا چه ظرفیتها، قابلیتها و معانیای در این مفهوم پایه نهفته است که در مفاهیم مشابه در روانشناسی متداول وجود ندارد؟ برای مثال در فرهنگ روانشناسی «نیروی اراده» به معنای کنترل خویشتن و توانایی ایستادگی در برابر وسوسهها تعریف شده است. منظور از کنترل خود، توانایی غلبه و تغییر پاسخهای درونی و توقف تمایلات رفتاری نامطلوب و خودداری از عمل کردن به آنهاست (تانجنی، بومیستر و لوزیوبون،[۲] ۲۰۰۴)؛ در صورتی که در فرهنگ اسلامی اراده اساساً فرایندی دو مرحلهای است. در یک مرحله انسان میباید در تقویت عزم و اراده خود بکوشد و از هر امری که به تقویت ارادة او میانجامد، دریغ نورزد؛ لیکن در مراحل عالیتر، باید از اراده خود صرفنظر کند و قلب خود را مجلای اسمای الهی گرداند. در این صورت است که از برکت چنین اثبات و نفی مظهر اراده و مشیت حضرت حق برخوردار خواهد شد و به موجب آیه (وما تشاؤن الا ان یشاء الله) (انسان: ۳۰؛ تکویر: ۲۹) قدرت خلاقیت و آفرینندگی مییابد (امام خمینی، ۱۳۷۸، ص۱۲۵؛ به نقل از طباطبائی، ۱۳۸۹).
و) مفهوم پایه بهدستآمده برای تبیین چه نوع پدیدههایی میتواند به کار گرفته شود؟ و کاربردهای نظری و عملی آن کدام است؟ آیا مفهوم پایه بهدستآمده برای سایر شاخههای روانشناسی کاربرد دارد؟ یک مفهوم پایه ممکن است برای تبیین پدیدههایی محدود یا گسترهای از پدیدهها کاربرد داشته باشد. برای مثال شجاعی، گودرزی و تقوی (۱۳۹۴) بیان میکنند که «شـکرگزاری (به منزله یک مفهوم پایه) به عنوان عامل عمومی محافظتکننده میتواند در کاهش علائم بسیاری از اختلالات روانی مؤثر باشد و اگر دینداری موجب رشد شکرگزاری درونی، خیرخواهی، هدفمندی و خویشتنداری شود، میتوان آن را یک عامل پیشگیریکننده در برابر اختلالهای روانی در نظر گرفت». بنابراین میتوان نتیجه گرفت که مفهوم پایه «شکرگزاری»، در پیشگیری از اختلالات روانی کاربرد وسیعی دارد. همچنین ممکن است یک مفهوم پایه در شاخههای مختلف روانشناسی کاربرد داشته باشد. برای مثال مفهوم «صبر» میتواند هم در روانشناسی بالینی و هم در روانشناسی تربیتی کاربرد داشته باشد.
ز) در مطالعات آتی، ارتباط این مفهوم پایه با چه متغیرهای دیگری باید سنجیده شود؟ پیشنهاد پژوهشهایی برای مشخص ساختن ارتباط و نسبت مفهوم پایه مورد نظر با سایر مفاهیم پایهای که قبلاً از طریق دادههای تجربی یا شواهد عقلانی و دیگر روشهای معتبر، اعتبار یابی شدهاند.
ح) یافتههای مهم در ارتباط با این مفهوم پایه چیست؟ اگر محققان، یافتههای بهدست آمده را یادداشت نمایند بهتدریج بانک اطلاعات مربوط به مفهوم پایه مورد نظر که در تحقیقات آتی قابل استفاده است، ایجاد میگردد.
ط) متخصصان یک رشته تا چه اندازه بر روی مفهوم منتخب به عنوان یک «مفهوم پایه» توافق دارند؟
ح) سایر نظرات:
۲۳) مراحل ساخت نظریه:
الف) تعیین موضوع با توجه به اهداف و غایات رشته/انسان؛
- جمعآوری دادهها از کتاب تدوینی عالَم (مطالعه موضوع در قرآن و سنت)؛
- جمعآوری دادهها از کتاب تکوینی عالَم (مطالعه موضوع در جامعه و طبیعت)؛
- جمعآوری دادهها از طریق سیر انفسی. این قسمت کاملاً تشکیکی است و برای ورود به آن و رسیدن به مراحل عالی قابلیت خاصی لازم است که موضوع عرفان اسلامی است و از دایره بحث فعلی خارج است. بر اساس شواهد تأیید میشود که نابترین بخش دانش از این مسیر به دست میآید اما ظرایف و نکات خاص خود را دارد که فراتر از صلاحیت نگارنده است. این بخش مزیت نسبی علم دینی بر علم سکولار است.
- مجموعه دادههایی که از مسیرهای فوق به دست میآیند در یک مجموعه جمع میشود و با توجه به هدف و غایت علم (تقرب فردی و اجتماعی به خالق هستی)، برخورداری از حجیت شرعی، کارآمدی، انسجامِ سیستمی و نداشتن ضرر و زیان برای سایر مسائل و ابعاد وجودی انسان، نظریه تدوین میشود.
صحتوسقم نظریه طی مراحل زیر بررسی میشود:
الف) ارائه نتایج به متخصصان حوزه فرهنگ بنیادی برای اظهارنظر تخصصی؛ ب) آزمایش فرضیه در عالَم واقع با استفاده از روشهای تجربی و غیرتجربی و مقایسه نتایج حاصله با نتایج دیدگاههای رقیب (ممکن است برای یک موضوع در پارادایم علم دینی، نظریههای متفاوتی وجود داشته باشد). این چرخه به همین ترتیب رشد تکاملی خود را دنبال مینماید. چنانچه مسیر فوق بتواند با تصحیح و اضافات سایر محققین، مورد توافق عام در این حوزه قرار گیرد هر یک از این بندها، به بسط و شرح بیشتری نیاز دارد که باید بهتدریج صورت پذیرد تا به یک روششناسی متقنِ قابلآموزش تبدیل شود.
۲۴) موضوع شناسی از مراحلی می گذرد. جدول ۱ دستور العمل دستیابی به موضوع و مسأله مورد پژوهش را ارائه می کند.
الف) الف) اهداف و غایات انسان را در بعد فردی و اجتماعی احصا کنید. ب) در حد امکان، نظام ارضاء و نیاز را متناسب با اهداف و غایات انسان تعریف کنید. ج) مشخص سازید اهداف و غایات رشتههای موجود علوم انسانی تا چه حد به اهداف و غایاتی که برای انسان (در بعد فردی و اجتماعی) تعریف کردهاید نزدیک است؟ د) اهداف و غایات رشته علمی خود را متناسب با دو بند ۱ و ۲ فوق، بازتعریف نمایید. در اینجا باید به این پرسش پاسخ دهید که چگونه از طریق رشته علمی… میتوان به اهداف و غایات انسان رسید و یا چه اهداف و غایاتی باید برای رشته علمی … تعریف شود تا ما را به اهداف و غایاتی که برای انسان تعریف کردهایم، برساند؟ ه) در حال حاضر اهداف و غایات رشته علمی… چه نیازهایی را در بعد فردی و اجتماعی انسان ارضاء میکند؟ و چه نیازهایی را باید ارضاء کند؟ برایناساس نیازهای انسانی را که باید در بعد فردی و اجتماعی توسط رشته علمی… مرتفع گردد، بازتعریف کنید. و) برای تأمین اهداف و غایات رشته و نیز نظام نیاز و ارضاء در هر یک از رشتههای علوم انسانی چه موضوعاتی باید بررسی شوند؟ ز) هر یک از این موضوعات باید در چه گسترهای مورد پژوهش قرار گیرند؟ این گستره ممکن است به لایههای متعددی قابل تقسیم باشد (مثلاً مقاطع تحصیلی، سن، جنس، محل زندگی و …). ح) با توجه به تعریفتان از گستره موضوع، هر یک از موضوعات را به مسائل متعدد دستهبندی کنید. ط) مسائل را برای پژوهش اولویتبندی نمایید. ی) برای هر یک از مسائل پژوهشی، پیشنهاده پژوهش (پروپوزال) تهیه نمایید. انجام پژوهشها را سرپرستی کنید. |
جدول ۱. مسیر شناسایی موضوع و مسئله مورد پژوهش
۲۵) اراده و آگاهی: این که آگاهی و اراده کدام یک در برهم کنش رفتار انسان محوری ترند؟ به نظر می رسد آگاهی و اراده نوعاً تاثیر متقابل روی یکدیگر دارند. اراده را می توان محور و پیشران رفتار انسان پس از سن بلوغ دانست که برآیند رفتار را راهبری می کند. در واقع، برایند رفتار انسان، حاصل تعامل دینامیک اراده و اگاهی و دهها عامل دیگر مثل ژنتیک، مزاج، سیستم بیولوژیک، فیزیولوژیک، نورولوژیک، تعامل عوامل درونی با محیط و تاثیر محیط بیرونی (مثل سیاست و فرهنگ و اقتصاد) روی عوامل درونی و دهها عوامل ریز و درشت دیگر مثل تعامل عواطف با عوامل مذکور و … می باشد. به نظر می رسد بلحاظ منطقی، تمام وزن را به یک طرف دادن نادرست است جون تعامل دینامیک بین آگاهی و اراده هست که اصل هست. اما بلحاظ کلامی، تقابل اندیشه ها در دنیای تک اردوگاهی و در دنیای پست مدرن که در آن حق نسبی است کمتر مطرح است چون هر عقیده ای نسبتی از حق را با خود دارد. در حالی که تقابل اراده ها و عزم ها در دنیایی که حق و باطل در دو اردوگاه مستقرند، معنای دیگری می یابد. به نظر می رسد موضوع اراده در یک معادله چند مجهولی بهتر قابل تبیین باشد. شاید "صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ" در روایات به همین معنا باشد. امام کاظم (ع): «… هَذَا مِنْ حَدِیثِنَا، صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ، لَا یَعْمَلُ بِهِ وَ لَا یَصْبِرُ عَلَیْهِ إِلَّا مُمْتَحَنٌ قَلْبُهُ لِلْإِیمَانِ؛ …. این از سخنان صعب و مستصعب ماست که عمل به آن و صبر بر آن نمیکند مگر کسی که قلب او برای ایمان، امتحان شده باشد (بصائر الدرجات ، ص ۲۹).
اراده در انسان: علت موجده و مبقیه انسان در گرو وجود است. انسانها وجود بالعرضی هستند که از اول تا آخر وجودشان بالذات و بالاستقلال نمی شود. اما نفس انسان را موجودی بسیط و مجرد می دانیم که از قوایی تشکیل شده است و یکی از این قوا اراده است. انسان برابر با اراده نیست. ممکن است ما هستی شناسی وجود را مفروض دانسته به بحث هستی شناسی اراده بپردازیم. بدینسان یک قدم رو به جلو برداشته ایم. اما این که بدون چنین پیش فرضی (تعریف هستی شناسی بر مبنای وجود) به بحث اراده بپردازیم محل سوال هست. توجیه این بیان آن است که انسان برابر با هیچ یک از قوایش نیست اما ممکن است ما توجیه کنیم که چون انسان برای هدفی آفریده شده است و قدرت انتخاب و اراده برای ایفای نقش کنشگری و حرکت به سمت غایات و اهداف تعیین شده را دارد می توان محور این کنشگری را "اراده" تلقی کرد و از این حیث حد اولیه هستی شناسی را "اراده" فرض نمود.
انسان در مسیر "انا الیه راجعون" از نطفه آغاز می کند. در دوران جنینی، در مقطعی روح به جسم ملحق می شود. این الحاق به نحوی جسم و جان را در هم می آمیزد که جدایی آن دو از یکدیگر را ناممکن می سازد. جسم عنصری از طریق علم و عمل، بدن برزخی را می سازد. در دوران حیات انسان در نشئه ی مادی حیات، بدن برزخی که از عنصر لطیف غیرمادی تشکیل شده است به هیات همان جسم عنصری است. جسم عنصری در لحظه ی مرگ به عنوان تفاله و گنجاله از بدن برزخی جدا می شود. بدن برزخی و روح به حیات خود ادامه می دهند.
انسان در لحظه ی تولد بالقوه از ناتوان ترین موجودات است اما ظرفیت خلیفه الهی را دارد. جنبه ها و قوای نباتی و حیوانی را دارد، اما ویژگی متمایز کننده او از سایر موجودات به عقل اوست. عقل را هم به معنای اعم آن می گیریم (شامل عقل تجربی، نیمه تجریدی، تجریدی و ذوقی/شهودی). علت موجده و مبقیه او هم خداوند متعال است. اختیار و اراده هم در وجود او قرار داده شده است (کما اینکه از قوای هاضمه و ماسکه و مولده و حافظه و متوهمه و متخیله و متفکره هم برخوردار است). از طریق ظرفیت قلبی هم می تواند با عالم غیب (الهی و الحادی) ارتباط داشته باشد. مسئولیت و رسالتی هم دارد که از طریق پیامبر درونی (عقل) و پیامبر بیرونی (انبیاء عظام) آن را دریافت می کند.
۲۶) اراده و علیَّت: ظاهراً اراده در موجودات مادون انسان از جمله جماد و نبات و حیوان هم وجود داشته باشد. در این صورت اراده مختص انسان نیست. احتمالاً ظرفیت اراده برای جماد و نبات و حیوان و انسان متفاوت است. در این صورت این پرسش مطرح می شود که چه چیز این تفاوت را رقم می زند؟ غیر از این است که توانایی های عقلانی و قلبی انسان است که ظرفیت اراده ی او را در این حد توسعه می دهد؟ پس ابتدائاً ملحوظ نمودن توانایی ها و قوای انسان است که وجود اراده را در انسان متجلی می نماید. پس از آن است که اراده به عنوان پیشران این انسان نقش بازی می کند. البته می توان حد اولیه هستی شناسی را به اراده نسبت داد، وقتی این مقدمات و پیش فرضها را در آن تحلیل مستتر بدانیم.
اصالت فاعلیت حتماً مباحث مهمی فراتر از اصالت وجود دارد. در واقع اصالت وجود بیان می دارد که تمام هستی وجود خود را در ایجاد و ابقاء مدیون واجب الوجود هستند و وجود تمام عالم از ریزترین عناصر هستی تا بزرگترین کهکشانهای عالم را درنوردیده است و هیچ ذره ای در عالم نمی یابی که وجود در انجا حضور دائمی نداشته باشد. این یک واقعیت است. اما حرف تمام نیست. اگر هستی برای هدفی خلق شده است و این هدف بدون کنشگری دائم تمام عناصر مخلوق و خالق (هو فی شان) نمی تواند محقق شود و نیروی پیشران این کنشگری هم اراده هست پس اصالت وجود نمی تواند بخش کنشگری خالق و مخلوق را تبیین نماید. با پذیرش چنین تبیینی در واقع اصالت فاعلیت تکمیل کننده ی اصالت وجود است نه رویکردی در مقابل آن.
۲۷) جایگاه اختیار، درون یا بیرون؟ بر اساس قاعده «لاجبر و لاتفویض بل امر بین الامرین»، اختیار نه کاملاً بیرونی و نه کاملاً درونی است یحتمل در نسبتی بین درون و بیرون قرار دارد. اگر عوامل موثر بر اختیار را آکاهی، اراده و انتخاب و خواست و مطالبه و تمنا و آرزو و … بدانیم بخش درونی اختیار را تبیین کرده ایم. مواردی چون اراده ی خداوند، اراده ی انبیاء و اولیاء الهی، اعمال گذشته ی فرد که می تواند فرد را مستحق و یا محروم از خواستی که فرد دارد بنماید، آمادگی های قبلی مثل سیستم ژنتیک فرد، اعتقادات کلیشه ای غلط، این که خواست فرد تا چه اندازه زمینه بیرونی (در اجتماع) برای عملیاتی شدن داشته باشد (جامعه بپذیرد یا نپذیرد تشویق کند یا نکند)، این که خواست فرد تا چه اندازه در تقابل با سایر اراده ها باشد و مواردی از این قبیل، به لحاظ علِّی یا تکوینی، که خارج از اراده ی فرد است، به بخش بیرونی مربوط می شود. بنابراین هیچ کدام از دو بخش درونی و بیرونی جایگاه اختیار نیست بلکه نسبتی بین درون و بیرون، چون هم درون درگیر است و هم بیرون.
۲۸) کثرت با درخواست و تقاضای خلق اول یا خلق محور، که نبی مکرم اسلام (ص) باشد؛ اتفاق می افتد. ابتناء خلقت کثرات بر این است که نبی مکرم اسلام (ص) تقاضا دارند که با لسان کثرت خدای متعال را عبادت نمایند. همه کثرات مسیر پیامبر (ص) را تبعیت نمی کنند. در این صورت کسانی که از پیامبر اسلام تبعیت می کنند موجب اشتداد عبادات پیامبر اسلام (ص) می شوند. کسانی هم که روبروی پیامبر (ص) عمل می کنند مشکلاتی ایجاد می نمایند و پیامبر (ص) از طریق صبر بر این مصائب موجب اشتداد در عبودیت می شوند (حجت الاسلام محمد جعفر حسینیان، ارتباط شخصی).
۲۹) اراده و پیش بینی: به نظر می رسد پیش فرض اندیشه علم دینی در خصوص پیش بینی امور یک امر نسبی باشد تا این که مبتنی بر ادراک قطعی از امور. چون پیش بینی قطعی فقط کار خداست. قاعده «فسخ العزائم» که امام علی (ع) قسم یاد می کند که خدا را از قاعده ی فسخ العزائم شناختم، برای چیست؟ وقتی امام اول شیعیان عزمش فسخ می شود به وجود خدا پی می برد. در پیش بینی، یک امر نامتعین وجود دارد (عالم غیب) که پیش بینی قطعی را بر روی یک طیف قرار می دهد. البته در همین حد هم ما قدرت پیش بینی خواهیم داشت زیرا علاوه بر کوشش های علمی، از طریق آگاهی از سنت های الهی، حتماً قدرت پیش بینی ما در علم بالاتر از سایر رویکردها خواهد بود. خداوند با ابزار مختلف (خوف و رجاء، جبر و اختیار، و …) در واقع به تربیت انسان می پردازد. یکی از این ابزار هم ابهاماتی است که خداوند در این عالم تعبیه کرده است که کار پیش بینی را دشوار می نماید.
حال از وجه توکل و توسل به مساله نگاه کنیم. اگر تمام قوانین عالم مادی برای بشر قابل انکشاف بود ایا بیم آن نمی رفت که این بشر خود بنیاد شود؟ این همه ابتلاء برای بشر برای چیست؟ زمین شکاف می خورد تا خداوند به انسان گوشزد کند حتا به زمین هم، که ظاهراً محکم است، نمی توانی اعتماد کنی. خداوند بشر را می افریند که با عبودیت، او را متخلق نماید. خوف و رجاء خاصیتش چیست به جز تربیت انسان؟ بنابراین خدا می خواست که در جاهایی ما قدرت پیش بینی نداشته باشیم تا متوسل و متوکل به او شویم. عجز را در ما بوجود می آورد بیماری و شکست و حوادث طبیعی و …. را می گذارد تا ما را از خودمان جدا و به خودش وصل نماید. در احادیث می فرماید خداوند بندگان خوبش را در بین خلق مخفی کرده است (=وجود ابهام) پس خود را از هیچ کس برتر ندان (=خاصیت ابهام). در احادیث است که خداوند عبادت خاصش را در بین عبادات دیگر مخفی کرده است (=وجود ابهام) تا به طمع عبادتش نکنند (=خاصیت ابهام). این همه ابهامات را عمداً در عالم تعبیه کرده است هر یک را با هدفی. اما حتماً انسان وظیفه دارد تلاش نماید تا قدرت پیش بینی خود را از امور بالا ببرد.
[۲]. Tangney, Baumeister & Boone